سفارش تبلیغ
صبا ویژن

درود بــــر پادشاهـــــم کـــوروش بــــزرگ

خدایا!

رحمتی کن

تا ایمان نام و نان برایم نیاورد

قوتم بخش

تا نانم و حتی نامم را

در خطر ایمانم افکنم

 

دکتر علی شریعتی


نوشته شده در یکشنبه 87/11/20ساعت 1:47 عصر توسط سامــــــان نظرات ( ) |

 

بیا ،‏ هر شب بیا ، در خلوت هر مهتاب تنهایم ، در سایه هر شب ،

چشم به راهت گشوده ام ، در پس هر ستاره پنهانم ، در پس پرده هر  ابر در کمینم ،

بر سر راه کهکشان ایستاده ام ، بر ساحل هر افق منتظرم ، بیا ، خورشید که رفت بیا،

شب را تنها نمان ، تاریکی را بی من نمان ، من آنجا بر تو بیمناکم که با شب تنها نمانی

با دیو شب تنها نمانی ، دیو شب بی رحم است ، گرسنه است ، وحشی است ،‏

خطرناک است ، وحشتناک است ،‏پرنده معصوم و کوچک من !

آفتاب که رفت پرواز کن ، از روی خاک برخیز ف این خرابه غمزده را ترک کن ، بس است .

می دانم که دیگر طاقت تمام است می دانم که دیگر به جان آمده ای می دانم که زمین

بر دوشهای شکننده و نازکت سنگینی می کند می دانم که در زیر سقف کوتاه این آسمان

رنجوری بر روی این توده خاک افسرده ای ، در سایه پژمرده ای ، بر سر راه بادهای سرد

خزانی گلبرگ های نازکت می ریزند ، زرد می شوند در کویر خشک و تافته این ملک خشک می شوی

در زیر گامهای لزج و گل آلود نگاههای پلشت نابینایان چهارپای راست بالای پهن ناخن ساقه ناز اقدام

هستنت می شکند در ترشح کثیف فهم های کرم مانند مهتاب پاک دامنت می آلاید ،‏

بر گندزار زندگی گندیده آدمیان عطر یاس آرزوهای معطرت می میرد

در سیلی دیوانه وار هر دیداری شکوفه های سپید تمنایت می ریزد ، در گذرگاه وزش گردبادهای

زشت و ناهنجار هر بیهوده ای جوانه های بی تاب شکفتن امیدت کبود می شود ، می خشکد

به خاک می افتد ، گل من پرپر نشوی که بلبلی در باز شدن غنچه لبخند تو زبان به سرود باز

کرده است . شمع من خاموش نگردی که چشمی در پرتو پیوند تو به دیدن آمده است

سایه گلبن بهار من نشکنی که دلی در رویش امیدوار تو دل بسته است

آفتاب من غروب نکنی که شاخه آفتاب گردانی به جستجوی تو سر برداشته است .

(( دکتر علی شریعتی ))


نوشته شده در سه شنبه 87/11/15ساعت 9:28 صبح توسط سامــــــان نظرات ( ) |

زینبیه تقریبا در حومه دمشق است..البته دمشق امروزی...روزگاری وادیه ای بود دور از شهر..امروز تا مرکز شهر نیم ساعتی فاصله دارد اگر به ترافیک نخوری .جای تقریبا شلوغی است حتی وسط هفته...و محل نماز گذاری شیعه و سنی ! و عبور دانش آموزان فلسطینی که در آن حوالی سکنی دارند.
مدفن دکتر شریعتی هم در گورستانی زیبا و تمیز (والبته دلخواستی!!! و پر ازقبر ایرانیان)در پشت مرقد حضرت زینب کبری (ع) قرار دارد..اگرچه جای پرتی است و اگر سرپرست کاروان اشاره نکند تقریبا کسی سراغش نمی رود...اما عاشقان دکتر فراموشش نکرده اند و در و دیوار آن پر است از یادگاری نویسی زایران و همه نیز از کلمات قصار شریعتی...


نوشته شده در جمعه 87/11/11ساعت 5:13 عصر توسط سامــــــان نظرات ( ) |


کهن ترین کتیبه کورش
کهن‌ترین کتیبه کوروش که به زبان بابلی نو  نوشته شده و رویدادنامه‌ای از فتوحات کوروش کبیر است، به فارسی برگردانده شد. بخش‌های وسیعی از این لوحه که اکنون در موزه بریتانیا نگهداری می شود آسیب دیده و ترجمه فارسی کتیبه با رجوع به متن اصلی بابلی برای تلفظ دقیق نام‌های ویژه انجام شده است.
برای خواندن ادامه خبر به ادامه مطلب بروید
کهن‌ترین کتیبه کوروش هخامنشی که به زبان بابلی نو یا همان اکدی نوشته شده و رویداد نامه‌ای از فتوحات کوروش کبیر است، به فارسی برگردانده شد.
 «رضا مرادی غیاث‌آبادی»، اختر باستان‌شناس و پژوهشگر تاریخ  که کار ترجمه را بر عهده داشته دراین‌باره به میراث خبر گفت: «رویدادنامه نبونید- کوروش، لوحه‌ای گلی به خط و زبان بابلی نو (اَکـدی) است که به فرمان کوروش نوشته شده است و اکنون در موزه بریتانیا، در لندن نگهداری می‌شود. بخش‌های وسیعی از این لوحه آسیب دیده و خواندن کامل آن به دلیل افتادگی‌های فراوان، ممکن نمی‌شود. این ترجمه فارسی بر اساس چند ترجمه‌ انگلیسی و رجوع به متن اصلی بابلی برای تلفظ دقیق نام‌های ویژه انجام شده است.»
 رویداد نویسی یا همان کرونولوژی از جمله نوشته‌هایی است که در بابل به تعداد زیادی کشف شده است و شواهدی از قبیل نوشته‌های تورات نشان می‌دهد که در ایران نیز این نوع نگارش مرسوم بوده است.
غیاث‌آبادی گفت: «رویداد نویسی کوروش که در کاخ پادشاهی بابل کشف شده است از منشور کوروش قدیمی‌تر است و تا کنون به فارسی ترجمه نشده بود.»
 به گفته این پژوهشگر تاریخ نخستین بار این کتیبه توسط "لاتن بیل" و در سال 1926 ترجمه و در شیکاگو به چاپ رسید. پس از آن در سال 1950 "پی ریچارد جیمز" آن را در پرینستون منتشر کرد و در سال 1975 گرایون آن را در نیویورک به چاپ رساند. این متن در ترجمه جدیدی آخرین بار توسط "والکر" در آمریکا به چاپ رسیده است.
 غیاث‌آبادی درباره ویژگی‌های این متن به میراث خبر گفت: «رویدادنامه نبونید- کوروش واپسین نمونه از سنت دیرین نگارش رویدادنامه‌های متکی بر گاهشماری در میانرودان (بین‌النهرین) است. این کتیبه به ثبت رویدادهای سال نخست پادشاهی نبونید (556/ 555 پیش از میلاد) تا سال نخست پادشاهی کوروش بزرگ بر بابل (539/ 538 پیش از میلاد) می‌پردازد و در زمان پادشاهی کوروش و پیش از منشور معروف او نوشته شده است.»
 این اختر باستان‌شناس افزود: «این سند با اینکه بسیار کوتاه و آسیب‌دیده است، از چند جهت اهمیتی فراوان دارد: نخست آن‌که کهن‌ترین سند مکتوب از زمان پادشاهی کوروش بزرگ هخامنشی محسوب می‌شود. همچنین کهن‌ترین منبع بازگویی غلبه کوروش بر سرزمین‌های دیگر و از جمله تصرف بابل است. این کتیبه کهن‌ترین راوی حمله‌های متقابل آستیاگ و کوروش، معرفی آستیاگ به عنوان آغازگر نبرد و سپس سقوط آستیاگ، آخرین پادشاه مادی و پایان شاهنشاهی ماد نیز هست. بازگویی رویدادهای سال‌های پادشاهی آخرین شاه بابل و پایان همیشگی استقلال او نیز در این کتیبه آورده شده است.»
 غیاث‌آبادی معتقد است متن رویدادنامه می‌تواند آموزگار شایسته‌ای برای امروز ما باشد. تاریخ‌نویسی بیطرفانه، منصفانه، بدون اغراق و بزرگ‌نمایی یا کوچک‌نمایی و بدون هرگونه توهین یا تمجید خطاب به هر شخصی و حتی خدایان و شاهان، از ویژگی‌های ارزنده این سند تاریخی است. گزارش و تفسیری مشروح‌تر از داده‌های تاریخی و تقویمی متن حاضر و نیز منشور نبونید در دست آماده سازی است.
 از آنجا که ممکن است، خواندن متن کامل کتیبه با تمام بخش‌های فروافتاده و نامفهوم آن برای همگان آسان نباشد، در آغاز چکیده‌ای آسان‌خوان از این رویدادنامه آورده می‌شود.
 چکیده‌ای از رویدادنامه نبونید- کوروش
شاه آستیاگ، سپاهش را فراخواند. آنان بسوی کوروش، شاه اَنشان به پیش تاختند تا به نبردی پیروزمندانه با او در آیند. اما سپاهیان آستیاگ بر شاه خود شوریدند. او را به زنجیر کشیده و به کوروش سپردند. آنگاه کوروش، بسوی کشور هگمتانه پیش تاخت و سرای پادشاهی او را تصرف کرد.
 شاه نَبونید در تِما اقامت گزیده بود. اما ولیعهد، بلندپایگان و سپاهیان در بابل بودند. شاه برای آیین‌های ماه نیسانو (جشن سال نو/ نوروز) به بابل نیامده بود. پیکر خدا نَبو به بابل نیامده بود. پیکر خدا بِل از اِسَگیلَه (نیایشگاه مَردوک) برای همراهی مشایعت‌کنندگان به بیرون نرفته بود. جشن سال نو برگزار نمی‌شد. اما برابر با سنت‌های همیشگی، پیشکشی‌ها به درون نیایشگاه‌های اِسَگیلَه و اِزیدَه برده شدند.
 گَئوبَروَه فرماندار گوتیوم، همراه با سپاه کوروش بدون جنگ و پیکار به بابل اندر آمد و نگاهبانی از نیایشگاه اِسَگیلَه به سپرهای گوتیان سپرده شد تا مبادا هیچیک از سپاهیان به درون اسگیله و دیگر بناهای مقدس آن پا بگذارند. از آن پس، آیین‌ها و مراسم به مانند گذشته برگزار ‌شدند. 
 کوروش به بابل اندر آمد. به پیش گام‌های او، شاخه‌های سبز افشانده می‌شد. او با مردمان شهر، پیمان صلح و آشتی گذارد. کوروش به همه مردمان بابل، پیام درود و شادباش فرستاد. گئوبَروَه به فرمانداری بابل برگماشته شد و همه خدایان اَکَد که نَبونید آنها را در بابل بی‌قدر کرده بود، به شهرهای مقدس خودشان بازگردانده شدند.
 بانوی شاه (کاساندان) بمرد. یک بلندپایه، مراسم اشک‌ریزان را در اَکَد برگزار کرد. همگی مردمان با گیسوان پریشان در آن انباز گشتند.
 کمبوجیه پسر کوروش، به نیایشگاه برفت و پیشکشی‌هایی را با دست خویش بر پیکر نَبو فراز برد. سپس از نزد نَـبـو بسوی اسگیله فرا رفت و در برابر بِـل و خدا مـاربیتی، گوسفندی را پیشکش بکرد.
 رویدادنامه نبونید- کوروش
متن کامل
(عبارت‌های داخل ابرو از مترجم است).
 (سطر نخست ناخوانا)
سال آغاز پادشاهی [نَـبـونـیـد]، (556/ 555 پیش از میلاد): . . . او بلند کرد. شاه را بردند . . . تا بابل.
سال نخست (555/ 554): آنان بینجامیدند [. . . ؟] و او برنخواست . . . همه خاندان . . . شاه، سپاه خود را فراخواند و بر علیه آن کشور (کـیـلـیـکـیـه؟) [صف بستند؟] . . .   
 سال دوم (554/ 553): در ماه تِـبِـتـو (= آرامی: تِـبِـت/ فارسی باستان: اَنـامَـکَـه/ دی‌) در کشور هَـمَـث . . .
سال سوم (553/ 552): در ماه آبـو (= آرامی: اَب/ فارسی باستان: دَرَن‌بـاچـی/ مرداد) ، از اَمَّـنَـنـوم (در کیـلـیـکـیـه)، از کوهستان‌هایی با درختان میوه [فراوان؟]، همه گونه میوه به بابل فرا فرستاده شد. شاه را بیماری در ربود، اما بزودی بهبودی باز آمد.
در ماه کـیـسْـلـیـمـو (= آرامی: کِـسْـلِـو/ فارسی باستان: آثْـری‌یـادی‌یَـه/ آذر)، شاه سپاهش را فراخواند و [سپاهیان را با شاه متحد کرد؟]. نَـبـو تَـتّـان اوسـورُف آمـورّو و . . . پیش تاختند بسوی . .
آنان در برابر پایتخت اَدومّـو (= اِدوم) اردو زدند . . . دروازه شـیـن‌تـیـنـی . . . سپاه دشمن فرو کوفته شد.
 سال چهارم (552/ 551): . . .
سال پنجم (551/ 550): . . .
سال ششم (550/ 549): شاه آسـتـیـاگ (در متن بابلی: ایـشْـتـومِـگـو) سپاهش را فراخواند. آنان بسوی کوروش (در متن بابلی: کـورَش)، شاه اَنـشـان به پیش تاختند تا به نبردی پیروزمندانه با او در آیند. اما سپاهیان آسـتـیـاگ بر شاه خود شوریدند. او را به زنجیر کشیده و به کوروش سپردند.
 کوروش، بسوی کشور هَـگـمَـتـانـه/ همدان (در بابلی: اَگَـمـتَـنـو) پیش تاخت. سرای پادشاهی او را تصرف کرد. سیم و زر، و دیگر کالاهای گرانبهای کشور هـگـمـتـانـه را به غنیمت برگرفت و به اَنـشـان برد. اشیای ارزشمندی از . . .
 سال هفتم (549/ 548): شاه در تِـمـا اقامت گزیده بود. اما ولیعهد، بلندپایگان و سپاهیان در اَکَـد  بودند (در تمام متن، منظور از اکد، شهر بابل است). شاه برای آیین‌های ماه نـیـسـانـو (= نـیـسـان/ فارسی باستان: اَدوکَـنَـئـیـشَـه/ فروردین‌ماه)، (اَکـیـتـو، جشن سال نو) به بابل نیامده بود. پیکر خدا نَـبـو به بابل نیامده بود. پیکر خدا بِـل (= مَردوک، خدای بزرگ بابل) از اِسَـگـیلَـه (نیایشگاه مردوک) برای همراهی مشایعت‌کنندگان به بیرون نرفته بود. جشن سال نو برگزار نمی‌شد.  
اما برابر با سنت‌های همیشگی، پیشکشی‌ها به درون نیایشگاه‌های اِسَـگـیـلَـه و اِزیـدَه (نیایشگاه نَـبـو، خدای نویسندگی و دبیری) برده شدند. کاهن شِـشگَـلّـو، فدیه خوراک و آب‌زَور (افشاندن شراب یا روغن) را در نیایشگاه به انجام رساند.
 سال هشتم (548/ 547): . . .
 سال نهم (547/ 546): نـبـونـیـد شاه در تِـمـا اقامت گزیده بود. اما ولیعهد، بلندپایگان و سپاهیان در اَکَـد بودند. شاه برای آیین‌های ماه نـیـسـانـو به بابل نیامده بود. خدا نَـبـو به بابل نیامده بود. خدا بِـل از اِسَـگـیلَـه برای همراهی مشایعت‌کنندگان به بیرون نرفته بود. جشن سال نو برگزار نمی‌شد. 
 اما برابر با سنت‌های همیشگی، پیشکشی‌ها برای خدایان بـابـل و بورسیپا به درون نیایشگاه‌های اِسَـگـیـلَـه و اِزیـدَه برده شدند.
در روز پنجم از ماه نـیـسـانـو، مادر شاه بمرد. در اردوگاهی نزدیک رود فرات و بالاتر از شهر سـیـپار. ولیعهد و بلندپایگان تا سه روز سخت سوگوار بودند. یک بلندپایه، مراسم اشک‌ریزان را برگزار کرد. یک بلندپایه در اَکَـد، اشک‌ریزان را برای مادر شاه در ماه سـیـمـانـو (= آرامی: سـیـوَن/ فارسی باستان: ثـائـیـگَـرچـیـش/ خرداد)  انجام داد.   
 در ماه نـیـسـانـو، کوروش شاه پارس، سپاهش را فراخواند و در پایین‌تر از شهر اَربیل (آربِـلا) از رود دجـلـه گذر کرد. در ماه آجَـرو (= آرامی: ای‌یـار/ فارسی باستان: ثـورَواهَـرَه/ اردیبهشت) او بسوی کشور لـیـ . . . (لـیـدیـه/ لـیـکـیـه؟) پیش تاخت. شاه آنجا را بکشت و دارایی‌های او را بگرفت. او در آنجا پادگانی برای خود بنیان نهاد. آنگاه شاه و سپاهیانش در آن پادگان بماندند.
 سال دهم (546/ 545): شاه در تِـمـا اقامت گزیده بود. اما ولیعهد، بلندپایگان و سپاهیان در اَکَـد بودند. شاه برای آیین‌های ماه نـیـسـانـو به بابل نیامده بود. نَـبـو به بابل نیامده بود. بِـل از اِسَـگـیلَـه برای همراهی مشایعت‌کنندگان به بیرون نرفته بود. جشن سال نو برگزار نمی‌شد. 
 اما برابر با سنت‌های همیشگی، پیشکشی‌ها برای خدایان بـابـل و بـورسیپا به درون نیایشگاه‌های اِسَـگـیـلَـه و اِزیـدَه برده شدند.
 در روز بیست و یکم ماه سـیـمـانـو . . . از کشور عیلام به اَکَـد . . . فرماندار اوروک . . .
 سال یازدهم (545/ 544): شاه در تِـمـا اقامت گزیده بود. اما ولیعهد، بلندپایگان و سپاهیان در اَکَـد بودند. شاه برای آیین‌های ماه نـیـسـانـو به بابل نیامده بود. نَـبـو به بابل نیامده بود. بِـل از اِسَـگـیلَـه برای همراهی مشایعت‌کنندگان به بیرون نرفته بود. جشن سال نو برگزار نمی‌شد. 
 اما برابر با سنت‌های همیشگی، پیشکشی‌ها برای خدایان بـابـل و بـورسـیـپـا به درون نیایشگاه‌های اِسَـگـیـلَـه و اِزیـدَه برده شدند.
 (آسیب‌دیدگی طولانی در متن، رویدادهای سال‌های دوازدهم تا پانزدهم تخریب شده‌اند).
 . . . رود دجـلـه. در ماه آدارو (= آرامی: اَدار/ فارسی باستان: وی‌یَـخـنَـه/ اسفند)، پیکر ایـشْـتَـر از اوروک . . . ارتش پارس‌ها هجوم آورد. 
 سال هفدهم (539/538): نَـبـو از شهر بـورسـیـپـا برای مشایعت‌کنندگان از بِـل برفت . . . شاه به نیایشگاه اِتـورکَـلَـمَّـه در آمد. در نیایشگاه او . . .
کشور دریا (؟) به هجوم کوچکی دست زد. بِـل به میان مشایعت‌کنندگان رفت. آنان جشن سال نو را برابر با سنت‌های همیشگی انجام دادند.  
 در ماه [آبـو؟] لـوگـال مَـردَه (خدای شهر اوروک؟) و دیگر خدایان از شهر مَـرَد، و خدا زَبَـدَه (= زَبَـبَـه، خدای شهر کیش) و دیگر خدایان از شهر کـیـش، خدابانو نـیـنْـلـیـل (همسر مردوک) و دیگر خدایان هـورسَـگـکَـلَـمَـه (؟) از بابل دیدار کردند. تا اینکه در پایان ماه اولـولـو (= آرامی: اِلـول/ فارسی باستان: کـاربـاشـیـا/ شهریور) همه خدایان از بالا و پایین به اَکَـد در آمدند. خدایان شهرهای بـورسـیـپـا، کـوتـهَـه و سیپار نیامدند.
در ماه تَـشـریـتـو (= آرامی: تـیـشـری/ فارسی باستان: بـاگَـیـادَئـیـش/ مهر)، هنگامی که کوروش به سپاه اکَـد در شهر اُپـیـس (شاید در جای بغداد امروزی) بر کرانه رود دجـلـه حمله کرد؛ مردمان اَکَـد بشوریدند. اما او (نبونید؟) مردمان شهر را با دستپاچگی را بکشت.
 در روز پانزدهم، سیپار بدون جنگ تصرف شد. نَـبـونـیـد بگریخت.
 در روز شانزدهم، گَـئـوبَـروَه/ گـوبـریـاس (در متن بابلی: اوگْـبَـرو)، فرماندار گـوتیوم (شهری در کرانه خاوری رود دجله)، همراه با سپاه کوروش بدون جنگ و پیکار به بابل اندر آمد.        
سپس نـبـونـیـد به بابل بازگشت و آنگاه او در آنجا بازداشت شد. در پایان ماه، نگاهبانی از نیایشگاه اسگیله به سپرهای گـوتـیـان سپرده شد تا مبادا هیچیک از سپاهیان به درون اسگیله و دیگر بناهای آن راه بردند. از آن پس، آیین‌ها و مراسم به مانند گذشته برگزار می‌شوند. 
در روز سوم از ماه آرَهـسَـمـنَـه (= آرامی: مِـرهِـشـوان/ فارسی باستان: وَرکَـزَنَـه/ آبان)، کوروش به بابل اندر آمد. به پیش گام‌های او، شاخه‌های سبز افشانده می‌شد. او با مردمان شهر، پیمان صلح و آشتی گذارد. کورش به همه مردمان بابل، پیام درود و شادباش فرستاد. گئوبَروَه به فرمانداری بابل برگماشته شد.     
 از ماه کیسْلیمو تا ماه آدارو، همه خدایان اَکَد که نَبونید آنها را در بابل بی‌قدر کرده بود، به شهرهای مقدس خودشان بازگردانده شدند.
 در شب یازدهم ماه آرَهسَمنَه، گئوبَروَه مرد.
در روز . . . ماه آدارو، بانوی شاه (کاساندان) بمرد. از روز بیست و هفتم ماه آدارو تا روز سوم از ماه نیسانو، یک بلندپایه، مراسم اشک‌ریزان را در اَکَد برگزار کرد. همگی مردمان با گیسوان پریشان در آن انباز گشتند.
 در روز چهارم، کمبوجیه پسر کوروش، برفت به نیایشگاه [. . .؟ (نیایشگاه اِزیدَه؟)] نَـبـو که . . . گـاو نـر . . . او بدان جایگه برفت و پیشکشی‌هایی را با دست خویش بر پیکر نَبو فراز برد . . . نیزه‌ها و تیردان‌های چرمی از . . . (سپس از نزد) نَبو بسوی اِسَگیلَه فرا رفت. او در برابر بِـل و خدا مـاربـیـتـی (؟)، گوسفندی را پیشکش بکرد.
 منابع ترجمه فارسی:

نوشته شده در سه شنبه 87/11/8ساعت 8:59 صبح توسط سامــــــان نظرات ( ) |

در حالی که مدیران سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کشور از بلامانع بودن ساخت دو هتل در شوش خبر می‌دهند، مشاور عالی پایگاه میراث فرهنگی شوش تاکید کرد که ساخت این دو هتل محوطه‌ای هخامنشی و اشکانی _ ساسانی را از بین می‌برد. وی معتقد است ساخت این هتل‌ها بزرگترین تخریب آثار باستانی در تاریخ ایران را به دنبال دارد.


سئولان سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری در حالی با ساخت هتل در عرصه شوش موافقت کردند که به گفته مشاور عالی پایگاه میراث فرهنگی شوش، ساخت هتل در این عرصه، بزرگترین تخریب فرهنگی را به دنبال خواهد داشت.

 

دکتر "کامیار عبدی"، باستان شناس و مشاور عالی پایگاه میراث فرهنگی و گردشگری شوش در این باره به CHN گفت: «دو هتل لاله و هتل چند منظوره شوش دانیال که به هتل امیر زرگر مشهور است، برخلاف ادعاهای مدیران ارشد میراث فرهنگی، دقیقا روی آثار عرصه شهر باستانی شوش قرار گرفته و ساخت آن‌ها بزرگترین تخریب فرهنگی را به همراه خواهد داشت.»

 

دانشیار باستان شناسی دانشگاه "دات موث کالج" ایالت "نیو همت شایر" آمریکا در ادامه به CHN گفت: «هتل امیر زرگر میان دو کاخ هخامنشی واقع شده و مطمئنا در محل قرار گیری این هتل آثار دوره هخامنشی وجود دارد.»

 

ساخت هتل امیرزرگر هنوز آغاز نشده است و محل قرار گیری آن میان دو کاخ هخامنشی آپادانا و شائور بوده و باستان شناسان معتقدند ساخت هتل در این محل می‌تواند حلقه ارتباط باستانی میان این دو کاخ را از بین ببرد.

 

عبدی در این باره به CHN گفت: «اگر بر فرض محال بگوییم جایی که هتل امیر زرگر قرار است ساخته شود آثاری وجود ندارد، ساخت این هتل انسجام مجموعه هخامنشی محوطه باستانی شوش را به هم می‌زند.»

 

وی در توضیح این مطلب افزود: «مثل آن است که یک نفر بیاید و بین مسجد امام و مسجد شیخ لطف الله در میدان نقش جهان هتل بزند. قطعا در زیر این میدان آثار تاریخی وجود ندارد اما ساخت هتل انسجام تاریخی آن اثر را مخدوش می کند.»

 

عبدی تاکید کرد: «9/99 درصد اطمینان دارم که در محل قرار گیری هتل امیرزرگر آثار مربوط به دوره هخامنشی وجود دارد و احتمالا این آثار متعلق به بناهای یادمانی هخامنشیان است.»

 

به گفته وی حتی اگر آثاری در محل قرار گیری هتل امیرزرگر وجود نداشته باشد، این هتل راهی را که شاهان هخامنشی میان


آپادانا و شائور می پیمودند و احتمالا سنگ فرش و آجر فرش بوده از بین می برد.

 

عبدی درباره ساخت هتل لاله به CHN گفت: «همواره از سوی سازمان گفته شده است که هتل لاله با محوطه شوش 3 کیلومتر فاصله دارد و همچنین مدام از عرصه 400 هکتاری شوش صحبت می‌شود. این درحالی است که بررسی‌ها و گمانه‌زنی‌های دقیق "محمد تقی عطایی" که طی چند ماه اخیر انجام شده مشخص شده است که عرصه محوطه باستانی شوش نه 400 هکتار بلکه 1200 هکتار است. اما مدیران میراث فرهنگی با پافشاری قصد دارند عرصه شوش را همان 400 هکتار قلمداد کنند.»

 

عبدی در ادامه گفت: «به رغم مخالفت‌های کارشناسان میراث فرهنگی، گودال 100 در 100 متری که سال گذشته به دستور مستقیم "صادق محمدی" رئیس سازمان میراث فرهنگی خوزستان و با حضور معاون رئیس جمهوری و رئیس سازمان میراث فرهنگی  برای ساخت هتل لاله ایجاد شد، یکی از تخریب‌های بزرگ آثار باستانی در تاریخ ایران است و در صورت ادامه کار این تخریب گسترده تر خواهد شد.»

 

این در حالی است که مدیران ارشد سازمان میراث فرهنگی از بلامانع بودن ساخت هتل در این محل خبر می دهند.

 

به گفته باستان شناسان، هتل لاله درست روی آثار دوره اشکانی و ساسانی واقع شده است و گودبرداری سال گذشته نیز بخشی از گورستان این دو دوره را تخریب کرده است.

 

عبدی به CHN گفت: «خاک گودبرداری در عرصه شوش شبانه به محل نامعلومی برده شده است تا باستان شناسان متوجه این تخریب بزرگ فرهنگی نشوند.»

 

وی در ادامه افزود: «در صورتی که پژوهشکده باستان شناسی مجوز حفاری در محل را بدهد، با حفر یک گمانه 5 در 5 متر یا حتی دو در دو متر در کنار گودال به مسئولان سازمان میراث فرهنگی اثبات می‌کنیم که در این محل تنها چند تکه سفال وجود ندارد و مملو از آثار باستانی است.»

 

مشاور عالی پایگاه میراث فرهنگی شوش تاکید کرد که در صورت وجود آثار فکر ساخت هتل باید برای همیشه از بین برود و در صورتی که آثاری وجود نداشت، هتل در این محل ساخته شود.


 

عرصه 400 هکتاری شوش در زمان جنگ و به علت شرایط اضطراری و توسط یکی از باستان شناسان سازمان میراث فرهنگی به نام "مهدی رهبر" تعیین شد و در آن زمان برای انجام این کار گمانه زنی انجام نگرفت و محدوده چند خیابان که محوطه باستان شوش را محصور کرده بودند به عنوان عرصه این شهر باستانی معرفی شد.

 

این درحالی است که عرصه 1200 هکتاری شوش بر اساس گمانه زنی‌های باستان شناسی به صورت اصولی و علمی مشخص شده است و این بدان معناست که تا فاصله 1200 هکتاری محوطه باستانی شوش مملو از آثار مهم باستانی است و هیچ ساخت و سازی در این محدوده نباید صورت گیرد.

 

سازمان میراث فرهنگی در حالی به تازگی با ساخت هتل در شوش موافقت کرده است که پیش از این"محمد رضا چیت ساز"، مدیر پایگاه پژوهشی میراث فرهنگی و گردشگری شوش در این باره به CHN گفته بود که پس از بررسی محل احداث هتل چند منظوره شوش دانیال توسط کارشناسان میراث فرهنگی، ساخت این مجموعه در زمین انتخاب شده ممنوع اعلام شد.

 

عرصه شهر باستانی شوش در حالی تعیین شده است که این محوطه تاریخی، پس از 8 سال تغییر مدیریت مدام، فراز و نشیب های متعددی را پشت سر گذاشته است و در حال حاضر با همکاری سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، پایگاه میراث فرهنگی آن با مدیریت "محمدرضا چیت ساز" و مشاوره عالی "کامیار عبدی"، دوباره راه اندازی شده است.

 

اهمیت تاریخی و باستان شناسی شوش فراتر از مرزهای ایران است و ساخت هتل در این محوطه باستانی نه تنها در محافل فرهنگی کشور که واکنش شدید بین المللی را به دنبال خواهد داشت.

 

شوش در هزاره پنجم پیش از میلاد یکی از مراکز مهم اقتصادی بوده و در اواخر هزاره چهارم پیش از میلاد برای نخستین بار خط تصویری در ایران، در شوش اختراع می‌شود.

 

به اعتقاد باستان شناسان بی‌تردید شوش یکی از محوطه‌های مهم باستانی کشور است که لایه های باستانی این محوطه اکنون در تپه هایی به ارتفاع 30 متر قابل دیدن هستند.

 


نوشته شده در سه شنبه 87/11/8ساعت 8:56 صبح توسط سامــــــان نظرات ( ) |

کاخ آپادانا در شوش

با سلام خدمت دوستان قدیمی و جدید واقعا که ما در کشوری با نمک زندگی می کنیم که ابتدا اجازه تجاوز را می دهیم سپس مورد پیگرد قانونی قرار می دهیم و سرانجام با شل کردن سر کیسه توسط متجاوز اجازه ساخت را می دهیم این است سرانجام تمامی تجاوزها به تاریخ وطنم افسوس
(مسئولان هتل چند منظوره شوش دانیال که به هتل امیرزرگر شهرت دارد، به علت تعدی به حریم محوطه باستانی شوش، پایتخت هخامنشیان و اقدام به حفاری با بیل مکانیکی، از طرف سازمان میراث فرهنگی مورد پیگرد قانونی قرار گرفتند.صاحب این هتل محل ساخت این مکان را حد فاصل و میان کاخ آپادانا داریوش و کاخ شائور، متعلق به اردشیر دوم هخامنشی در نظر گرفته است. 
پایگاه پژوهشی میراث فرهنگی و گردشگری محوطه باستانی شوش، از مسئولان ساخت هتل چند منظوره شوش دانیال به علت تجاوز به حریم محوطه باستانی شوش و اقدام حفاری غیر مجاز در این محوطه شکایت کرد.
"محمد رضا چیت ساز"، مدیر پایگاه میراث فرهنگی و گردشگری شوش در این باره به CHN گفت: «صاحب هتل چند منظوره شوش دانیال چندی پیش برای ساخت هتل خود از سازمان میراث فرهنگی و پایگاه پژوهشی استعلام کرده بود که به علت قرار گرفتن در حریم محوطه باستانی شوش با وی مخالفت شد. اما چندروز پیش در عملی غیر قانونی، صاحب این هتل با بیل مکانیکی اقدام به ایجاد حفره‌هایی در حریم شهر شوش کرد که فعالیت وی به سرعت متوقف شده و موضوع از طریق مراجع قضایی در دست پیگیری قرار گرفته است.»
محل انتخاب شده برای ساخت هتل، حد فاصل و میان کاخ آپادانا داریوش و کاخ شائور، متعلق به اردشیر دوم هخامنشی است.
باستان شناسان پیش از این معتقد بودند که در این محل آثار باستانی وجود دارد و هیچ‌گونه ساخت و سازی نباید در این محدوده صورت گیرد. سازمان میراث فرهنگی نیز به همین علت با ساخت هتل در این محوطه مخالفت کرده بود.
چیت ساز درباره این علمکرد غیرقانونی صاحب هتل به CHN گفت: «مسئولان هتل دچار تخلف شده‌اند و پرونده ای در این باره در دست پیگیری است.»
وی همچنین افزود: «چند حفره عمیق و کم عمق ایجاد شده است که هنوز از میزان تخریب وارده به محوطه باستانی گزارشی تهیه نشده است»
چیت ساز درباره تعیین عرصه شهر باستانی شوش که طی 3 ماه گذشته بسیار بحث انگیز بوده است به CHN گفت: «دو هفته پیش جلسه‌ای با قائم مقام سازمان میراث فرهنگی برگزار شد که طی این جلسه قرار شده است دوباره موضوع عرصه شهر شوش با حضور باستان شناسان پیشکسوت سازمان میراث فرهنگی، یعنی میرعابدین کابلی و مهدی رهبر دوباره بررسی شود.»
وی درباره تعیین عرصه "محمد تقی عطایی" که اواخر و اوایل سال جاری با گمانه زنی انجام گرفته است گفت: «عطایی گزارش مقدماتی تعیین عرصه را در اوایل امسال با چند گمانه باستان شناسی ارائه کرد و گزارش نهایی نیز در شهریور ماه داده شد که جلساتی برای نهایی کردن عرصه شوش برگزار شده که هنوز این عرصه مصوب نشده است.»
پیش از این عرصه محوطه باستانی شوش 400 هکتار بود اما با گمانه زنی‌های باستان شناسی، این عرصه به 1200 هکتار افزایش داشته است.
همچنین سال گذشته برای ساخت هتل لاله، محوطه ای باستانی گودبرداری شد که به گفته باستان شناسان این محوطه گورستانی متعلق به دوره اشکانی و ساسانی بوده است.

منبع : وب سایت میراث فرهنگی

نوشته شده در سه شنبه 87/11/8ساعت 8:54 صبح توسط سامــــــان نظرات ( ) |

من این مطلب خود را به نام خدای پاک و زیبا و عاشق ایران زمین آغاز میکنم که عشق های اسطوره ای را آفرید:

چندروز پیش من و چندتن از بچه ها شروع به نگاهی به اسطوره های تاریخی و ادبی مان کردیم دیدیم واقعاً در هیچ بخشی ما کمبود نداریم حتی ما قسمت عظیمی از ادبیات وتاریخ جهان را رقم زده ایم آنچنان که اگر غربی ها دارای اسطور? عشقی و تخیلی رومئو و ژولیت هستند، دارای اسطوره های واقعی عاشقانه یعنی خسرو و شیرین وفرهاد هستیم که به مراتب زیباتر از رمان رومئو و ژولیت می باشد اگر غربی ها شخصیت افسانه ای با قدرت افسانه ای به نام هرکول را دارند ما رستم و اسفندیارها و سهراب ها را داریم اگر آنها به اسکندر خود می نازند که از نظر ما ایرانی ها او یک فاسد بوده ما کوروش کبیر را داریم که اولین منشور حقوق بشر را نوشته وجلوتر از هر ارگان یا نفری احترام به حقوق بشریت را رقم زده آنها دارای هر چیزی که باشند ما بهتر از آن را داریم حال این پرسش پیش می آید که چرا ما آنقدر عرب زده هستیم. فرهنگ وتاریخ خود را برگرفته از اعراب ملخ خورو جاهلی می دانیم مگر آنها 2500 سال پیش فرهنگ یا تاریخ یا سجایای اخلاقی مثل ما داشته اند که ما این طور عرب زده ایم به جای آنکه صبح تا شب فیلم ها و سریال هایی با خرج هایی میلیاردی در توصیف شخصیت های عربی بسازیم بهتر نیست یک فیلم هم که شده محض رضای خدا درمورد تاریخ باستان ایران بسازیم تا به کی ما باید از فرهنگ وحشی عرب ها پیروی کنیم.  


نوشته شده در یکشنبه 87/11/6ساعت 3:9 عصر توسط سامــــــان نظرات ( ) |

<      1   2   3      >

کد آهنگ

کد موسیقی