سفارش تبلیغ
صبا ویژن

درود بــــر پادشاهـــــم کـــوروش بــــزرگ

 



* به نام اهورامزدا، بزرگ دادار آفریدگار، آفریننده ی خوبی و سودمندی، نیکی و زیبایی، پروردگار بهی و هر چه بهتر و هر که بهترین است. سپاس او را و باران ستایش و درود، نثار بر بهترین مهتران، گرامی ترین ارجمندان، مه مهان و بلند بلندان، آموزگار نیک های سه گانه، ستایشگو و سرایشگر ِ زیبایی ها و خوبی های هزارگانه، پیامبر راستین و راستان، پیرو و پیشوای امروز و باستان، ستاینده ی راستی و رادی و نیکی و پاکی، دارای فره ی درخشان ایزدی، دشمن اهریمن دروغ و بدی، نمازگزار آتش، و زمین، و آفتاب، و روشنی و خاک و آب، بهترین افسانه گوی افسانه ی زندگی، ساقی سرخوش پیمانه ی زندگی، فرستاده و پیامگزار بغان، پیر مغان، سر و سرور سرآمدان و سرمدان، رد ِ بخردان و بخرد ِ ردان، پیک اورمزد، امین امشاسپندان و ایزدان، بهین فرزند زمین و آسمان فرمند زردشتِ سپنتمان... .

(برگرفته از: موخره ی از این اوستا؛ م.امید.مهدی اخوان ثالث)

 
روز خیر (خور) از ماه دی، یازدهمین روز دی ماه باستانی، پنج دی ماه خورشیدی

 
زردشت این آموزگار راستین ایران زمین، در روزگار تحجر دینی مغان ماد و آیین های انحرافی که به نام مهرپرستی برآمده بود، به راهنمایی، آموزش، خردورزی، نیکی و شاد کردن مرمان ایران زمین پرداخت. در آن زمان مغان و روحانیان ماد، قربانی کردن حیوانات و آلودن آتش را، سبب شادخواری خود می دانستند و با افکندن گوشت حیوانات قربانی شده در آتش، گوشت را نیز تباه می کردند. زردشت، غریوهای مستانه همراه با قربانی و تباه کردن آخشیج ها(=عناصر) را ناروا دانست و مردم را به پاک نگاه داشتن آخشیج های چهارگانه رهنمون کرد.

 
نامِ زردشت(=زرتشت) در اوستا "زَرَثوشتَرَ" به دو چم(=معنا): یکی "دارنده ی شتر زرد" و دودیگر "دارنده ی روشنایی زرین رنگ" نام بنیادگذار و آموزگار کیش زردشتی یا مزدیسنا(یسن و یسنا به چمِ ستایش) یا دین بهی و سراینده ی گاثاها یا پنج گاهان(کهن ترین بخش اوستا) است؛ او را با پیش-واژه ی "اشو" به چمِ پاک و راستگو و پس-واژه ی "سِپیتمان" -که نام خانوادگی و دودمان زردشت است- نیز می خوانند.
 
هرچند که در هیچ جا (چه گاتاها یا نوشته های کهن دیگر) زردشت همچون بودا، از خود به نام یک پیامبر و پیشوای دین یاد نکرده است و بیشتر آموزگار و راهنما، خویشتن را نماینده است، اما آیین خردگرایانه و مهرجویانه ای که زردشت به پشتوانه ی فرهنگ ایرانی و به ویژه براساس سه فروزه ی اندیشه ی نیک، گفتار نیک و کردار نیک برجای نهاد، دستاورد یگانه ای بوده، هست و خواهد بود.
 
- چند کلام از گاثاها، سرودهای کهن اشو زردشت:
 
"ای مردمان، کوشش کنید تا به درستی دریابید که از دروغ و فریبندگی پرهیز کرده و از پیشرفت و گسترش آن خودداری کنید، پیوند خویش را با دروغ بگسلید و بدانید آن خوشی و شادمانی که از راه دروغ و بدبختی و بیچارگی دیگران بدست آید، جز مایه ی رنج و اندوه، چیزی به بار نخواهد آورد و تبه کاران و دروغ پرستان و نابکاران و پیمان ناشناسان که در -- تباهی درست کارداران هستند، به راستی رامش زندگی و آرامش روان خود را از کف خواهند داد."

(یسنا، هات 53، بند 6)
 
"خردمندِ پارسا، با اندیشه، گفتار و کردار و وجدان خود، به افزایش و گسترش راستی یاری می رساند. هستی بخش دانا (اهورامزدا) به چنین کسی در پرتو منش پاک، توانایی مینویی (خَشَترا) خواهد بخشید و دستیابی به چنین بخشش نیکی را خواستاریم."
 
(یسنا، هات 51، بند 21)
 
سرانجام، آموزگار ایران باستان، اشو زردشت پس از پایان خویشکاری خود که آموزش رامش و آرامش و راستی و رسایی و خرد و دانش و شادی و نیکی به آدمیان بود، آن گاه که در پایتخ -شهر بلخ- به سر می برد، به گاه هفتاد و هفت سالگی، هنگامی که گشتاسب کیانی و پسرش اسفندیار –فرمانروای بلخ- بیرون رفته بودند، پادشاه تورانی، ارجاسب که دشمن دیرینه ی ایرانیان بود، از فرصت استفاده نمود و توربراتور، فرمانده ی سپاه خود را با لشکری بسیار به ایران فرستاد. لشکر تورانی، دروازه های بلخ را به رغم همه ی دلاوری های ایرانیان در هم شکستند و هنگامی که اشوزردشت و گروهی از یارانش در آتشکده ی بلخ سرگرم نیایش بودند، با یورش سپاهیان مهاجم، همه جان سپردند. زردشت گرچه از جهان رفت و از دیده ها نهان گشت، لیکن روان پاکش همراه با اندرزها و آموزش های جاودانه اش، پیوسته زنده ماند. به گونه ای که پس از هزاران سال نام بلندش هنوز بر سر زبان ها و فروغ مهرش در درون دل هاست.
 
آنچه دراینجا شایان افزودن است، آن است که ایرانیان هیچگاه برای هیچ کس سوگ نمی گرفتند و برای همین بر سر نمی زدند و مویه سر نمی دادند، وانکه با بزرگ داشت اندیشه ی درگذشتگان، یاد آنها را گرامی می داشتند.
 
- در شاهنامه آمده است: گیومرث(=جان نیستی پذیر، نخستین انسان) پس از کشته شدن فرزندش، سیامک، در سوگ جوانمرد ناکامش، جامه ی "پیروزه رنگ" بر تن می کند:
 
همه جامه ها کرده پــیروزه رنگ                              
 

  
دو چشم ابر خونین و رخ با درنگ

نوشته شده در دوشنبه 89/10/6ساعت 3:57 عصر توسط سامــــــان نظرات ( ) |

 

- امروز نیز، زردشتیان، این پاسبانان راستین فرهنگ ایرانیان، در مراسم درگذشت خویشان (به ویژه در ماه فروردین که ماه روان و فروهر درگذشتگان است) لباس سپید بر تن می پوشند.

 

- روز-مرگ اشوزردشت سپیتمان در ماه دی است؛ دی از ریشه ی اوستایی "دَئوتُشو" و به چم ِ دادار و آفریدگار است. از آنجایی که در گاهشماری باستان برای هر روز، به جای شماره، نامی بوده است (همچون اورمزد روز، که یکمین روز از هر ماهی بوده است)، و اگر نام آن روز با نام آن ماه یکسان می شده (همچون مهر روز از مهرماه که می شود جشن مهرگان) آن روز را جشن می گرفتند؛ چون در ماه دی چهار روز به نام دادار و پروردگار است (دی به دین، دی به مهر، دی به آذر و اهورامزدا که روز نخست است) پس در این ماه چهار جشن ماهانه هست که اگر جشن شب چله و جشن گاهنبار مَیدیاریم گاه (جشن های شش گانه ی گاهنبار که جشن های آفرینش جهان است) که گاه آفرینش جانوران است را نیز بیفزاییم، بنابرین در یک ماه شش جشن هست. و این خود آشکارا، گویای آن است که چیزی به نام سوگ و غم از دست دادن در فرهنگ ایرانی نمی توان یافت.

 

- افزون بر اینها، پشتوانه و سَر ِ مایه و خمیرمایه ی فرهنگ ایرانی که شادی و جشن و زندگی بخشی به جای غم و سوگ و مرگ اندیشی است، پس از پیروزی خونین نوکیشان مسلمان و برقراری اسلام در ایران نیز در اندیشه و گفتار شاعرعارفان و درویش کیشان هم راه یافت و چند نمونه ازآن:

 

1) مولانا، در قصیده ای دل انگیز در سفارش شادی حتا به گاهِ مرگ این و آن و دوری از مرده پرستی و داد و فغان می گوید:


بیــــا تــــا قــــدر یـــک دیـــگر بـدانیم                
کــــه تـــا ناگـه ز یـــک دیـــگر نمانیم

 

غــــــرض‌هــا تیــــره دارد دوستی را                 
غــــــرض‌هــا را چـــرا از دل نــــرانیم

 

گهی خوشدل شوی از من که میرم                 
چــرا مـــرده پـرست و خــصم جانیم

 

چو بعد از مــرگ خواهی آشتی کرد                 
همه عمــــر از غـــمت در امتحــانیم

 

کنــــون پنــــدار مــــردم آشتــی کن                 
کـــه در تسلیـــم مــا چون مردگانیم

 

چو بــــر گـــورم بخواهی بوسه دادن                
رخــــم را بــوسه ده کاکنون همانیم

 

خــــمش کن مـــرده وار ای دل ازیرا                  
به هستی متهم مـــــا زین زبــــانیم


2) حافظ در سروده ای که به ساقی نامه سرشناس است و حکم وصیت نامه ی او را دارد می گوید:

من از آن که گردم به مستی هلاک                 
به آیـــین مستـــــان بـریدم به خاک
 
بــه آب خــرابـــــات غــســـلم دهید                  
پـــس آنگــــاه بر دوش مستـم نهید
 
بـــه تـــــابوتی از چوب تــــاکم کنید                  
بـــه راه خــــــرابــــات خـــاکم کنید
 
مـــــریزیـــد بــــر گور من جز شراب                   
میـــاریــد در مـــاتمم جـــز ربـــــاب
 
مبـــادا عــزیــزان کــه در مــرگ من                    
بنــــالد به جــز مـطــرب و چنگ زن
 
تو خود حافظــا سر ز مستی متاب                  
که سلطان نخواهد خـراج از خراب

3) وحشی بافقی از چامه سرایان سده ی دهم، نیز در سفارشنامه ی واپسین(=وصیت نامه) خود این گونه می سراید:

روز مرگم، هر که شیون کند از دور و برم دور کنید          
همـــه را مســــت و خراب از مــــی انــــگور کنید
 
مــــزد غـسـال مـرا سیــــر شــــرابــــــش بدهید            
مستِ مست از همه جـــــا حـــال خرابش بدهید
 
بــــر مــــزارم مــگــذاریـــــــد بـیـــایــــد واعــــــظ              
پـیــــــــر میخـــــانه بخواند غــزلــی از حــــافـــظ
 
جــــای تــــلقــیـن به بـــالای سرم دف بـــزنیـــد             
شاهـــــدی رقــــص کنـد جمله شما کـــف بزنید
 
روز مرگــم وســـــط سینه ی مــــن چـــاک زنیـد             
انــــدرونِ دل مــن یــــک قـلمه تـــــاک زنـیـــــــد
 
روی قــبـــــــرم بنویـسیــــــد وفــــادار بــــرفـــت               
آن جگــــر سوخته، خستـــه از این دار بــــرفــت

با این چند نمونه جای هیچ پرسش یا گمانی نمی ماند که چنین بینش شگرف و عمیقی ریشه در هیچ باور غیر ایرانی یا اسلامی ندارد، وانکه برآمده ی از پیشینه ی اندیشه و فرهنگ نیاکان است، که در آیین زردشت نیز به گونه ی جشن های -- در -- و پرشمار رخ می نماید.

***
 
جا دارد در این بخش، بیتکی چند از سروده ی "از این اوستا"ی اخوان ثالث بیاوریم، که به حق او را باید فرزند خرد و زبان زردشت نامید؛ خردی که نخواهد مرد:

ایــن اوستــا، فسانــه های کهن                      
نــو کند نــو، به سحر ساز سخن
 
گویــــدت ایــن که: روزگار نکُشت                      
آتــــش پــاک و روشــن زرتــشت
 
او دگــربـــــاره زاد و زایــــد نیــــــز                       
زادنــــی راستــــی شگـفت انگیز
 
ایـن زمـــان گــرچه بـا هزاران رنگ                     
تـــرکتــازی کنـــــد فســـاد فــرنگ
 
گَنـــد و نــنگ عـرب زننده تر است                     
ایــن کـهن غم تبـه کننده تر است
 
دیـــــــن و دنــــیا و شعـــر و سرود                     
جـــشن و آیـــین و آفـــــرین و درود
 
هـــرچــه نغز است و نیک و زیبایی                    
هـــرچــه پـــاک و اهــــور مـــزدایی
 
ایـــن کـــهن اهـــرمـن بِــبُرد و بــَرَد                    
کشد و کشته است، خورد و خَورَد
 
 سرچشمه:
 
سرودهای اشو زردشت؛ برگردان موبد فیرو آذرگشسب

از این اوستا؛ مهدی اخوان ثالث(م.امید)


نوشته شده در دوشنبه 89/10/6ساعت 3:50 عصر توسط سامــــــان نظرات ( ) |

آریاتــس


hamtaraneh.com

 

 

یکی از سرداران مبارز و دلیر هخامنشیان در سالهای پیش از میلاد.

 مورخــین یونانی در چندین جا نامی از وی به میان اورده اند

 
 
پریــــن

hamtaraneh.com

بانوی دانشمند ایرانی.

او دختر کی قباد بود که در سال 924 قبل از مــیلاد هزاران برگ از نسخه های اوستا

را به زبان پهلوی برای آیندگان از گوشه و کنار ممالک اریایی گرداوری نمود

و یکبار کامل آن را نوشت و نامش در تاریخ ایران زمین برای همیشه تبت گردیده است.


 

آرتادخـــت

hamtaraneh.com

وزیر خزانه داری و امور مالی دولت ایران در زمان شاهنشاهی اردوان چهارم اشکانی.

به گفته کتاب اشکانیان اثر دیاکونوف روســــی خاور شناس بزرگ

او مالیات ها را سامان بخشید و در اداره امور مالی کوچکتـــــرین خطایی مرتکب نشد

و اقتصاد امپراتوری پارتیان را رونق بخشید.

چنانچه برآمده است? از کارهای بزرگ او در گردآوری دارایی کشور?

یکی جلوگیری از هزینه های بیهوده به ویژه درباریان و دیگری گرفتن باج و خراج از درآمد توانگران بوده است.


فــرخ رو

hamtaraneh.com

نام او به عنوان نخستین بانوی وزیر در تاریـــــخ ایران ثبت شده است.

وی از طبقه عام کشوری به مقام وزیری امپراتوری ایران رسید.


فرانّـــک

hamtaraneh.com


همسر آبتین و مادر فریدون که در رهاندن و زنده ماندن فریدون از

دست دژخیمان ضحاک رنجها برد و در به قدرت رسیدنش نقش اساسی داشت.


پــوراندخت و آزرمیــدخت

hamtaraneh.com


پوراندخت شاهنشاه ایران در زمان ساسانی بود و زنی بود

که بر بیش از 10 کشور آسیایی پادشاهی میکرد.

او پس از اردشیر شیرویه به عنوان بیست و پنجمین پادشاه ساسانی

بر اریکه شاهنشاهی ایران نشست و فرامانروایی نمود.

پوران خسرو منظور پوراندخت دختر خسرو پرویز است که زنی

با کفایت و خردمند بود ولی متأسفانه به علت وضع آشفته و نابسامان

آن دوران و جنگهای طولانی ایران و روم در زمان خسرو پرویز و نفوذ دین مزدک و نارضایی مردم

از وضع موجود و در یکی از دشوارترین شرایط تاریخی ایران حکومت کشور را چند ماهی

 در اختیار داشت و پس از مرگ او حکومت به آزرم دخت رسید.


 
hamtaraneh.com


ملکه آزرمی دخت، آزرم، آزرمی، ششصدو سی ام یا ششصدو سی و یکم ) (به معنی دختر پیر نشدنی)

شاهنشاه زن ایرانی و سی و دومین شاهنشاه ساسانی، دختر خسروپرویز

پسر هرمز پسر انوشیروان ملقبه? به عادله که پس از خواهر خویش پوراندخت

لشکریان او را در تیسفون بپادشاهی برداشتند.

فرمانرواى خراسان، سپهبد فرخ‌هرمز که یکى از مدعیان جدى سلطنت بود،

ملکه را به همسرى خواست. در حالی که آزرمى‌دخت علناً وعده‌ى ازدواج به او داد،

در نهان تدارک قتلش را دید (بنا به فرهنگ معین چون "آزرمیدخت نمی‌توانست علنا مخالفت کند").

رستم، پسر فرخ‌هرمزد، به خون‌خواهى پدرش لشکر به پایتخت کشید

و پس از سرنگونی آزرمى‌دخت، ملکه? ساسانی را نابینا کرد.

آزرمی دخت چهار ماه پادشاهی کرد. از کیفیت وفات این ملکه اطلاعی در دست نیست..

 
پاره ای از اشعار حکیم فردوسی در باره ی پوران دخت و آزرم دخت
:

 چو زن شاه شد کارها گشت خام   یکی دختری بود پوران بنام 

 بران تخت شاهیش بنشاندند     بزرگان برو گوهر افشاندند

چنین گفت پس  نخواهم پراگندن انجمن   دخت پوران که من 

 توانگر کنم تانماند به رنج   کسی راکه درویش باشد ز گنج 

 که از درد او بر من آید گزند   مبادا ز گیتی کسی مستمند 

 بر آیین شاهان کنم گاه را    ز کشور کنم دور بدخواه را 

 ز تاج بزرگان رسیده به کام   یکی دخت دیگر بد آزرم نام 

 گرفت این جهان جهان رابه دست   بیامد به تخت کیان برنشست 

 جهان گشته و کار کرده ردان   نخستین چنین گفت کای بخردان 

 کزین پس همه خشت بالین کنیم     همه کار بر داد و آیین کنیم 

 چنا   ر آنکس که باشد مرا دوستدار نم مر او را چو پروردگار

کس کو ز پیمان  بپیچید ز آیین و راه خرد    من بگذرد 


 
منیــــژه

hamtaraneh.com

دختر افراسیاب که بیژن سردار معروف ایرانی دلباخته او گردید

و به بند اسارت افراسیاب افتاد و به دستور افراسیاب او را به چاهی

که به همین نام معروف است انداختند تا سرانجام رستم که خود

را به صورت بازرگانی درآورده بود توانست او را نجات بخشد.


کتایـــون

hamtaraneh.com

دختر قیصر روم همسر گشتاسب شاه و مادر اسفندیار و یکی از اولین کسانی

که کیش زرتشت را پذیرفت. موقعی که اسفندیار به دستور گشتاسب

 می خواست به جنگ رستم برود کتایون به سختی با رفتن او مخالف بود

و او بخردانه پند داد ولی اسفندیار نپذیرفت و در جنگ با رستم کور

و سپس کشته شد و کتایون با غم و دردی جانکاه به سوگ فرزند نشست.

همـــــــــا

hamtaraneh.com


دختر اسفندیار و خواهر بهمن و ملکه نامداری از سلسله کیانیان.

 


نوشته شده در پنج شنبه 89/10/2ساعت 11:11 صبح توسط سامــــــان نظرات ( ) |

نگان - نگان زن

hamtaraneh.com


که در لغت به معنی کامروا و پیروزمند است. وی از سرداران ساسانی بود

که با تازیان دلاورانه جنگید.

دلاوریهای شکوهمندانه او در جنگهای چریکی با سپاه تازیان زبان زد

ایرانیان بود و تازیان بهنگام حمله های او از مقابلش پا بفرار میگزاردند.

آپارنیک

hamtaraneh.com


همسر رستم فرخزاد که همچون یک شیر زن، به همراه او

تا آخرین قطرهُ خون با تازیان متجاوز دلیرانه جنگید.


سورا

hamtaraneh.com


در لغت به معنی گلگون رخ که دختر اردوان پنجم بود و سمت سپهبدی داشت

و دست راست پدر بود و در جنگها دلاورانه همراه پدر می جنگید.


کُردیـــه

hamtaraneh.com


خواهر خردمند بهرام چوبین (در دوره ساسانیان)

بهرام چوبین که یکی از اهالی شهر خفر جهرم و از کردان بوده و

خواهر بهرام به نام " کردیه" همسر اردشیر بابکان بوده است.

کُردیـــه پس از برادرش? فرماندهی را به دست میگیرد و در میدانهای نبرد?

‌آنچنان بیباکی و شایستگی از خود نشان میدهد که همگان را به ستایش وامیدارد.

او در رده سپهسالاری سپاه برادرش در جنگ تن به تن با آ«تورآ» فرمانده نیروی خاقان چین

او را شکست میدهد و سپاهش را تار و مار میکند.

در اینجا یاد نوشتاری از استاد سعید نفیسی به شرح زیر افتادم:

"از زمان هخامنشیان در میان طوایف چادرنشین فارس ما به نام کرد برخورد می کنیم."

تاریخچه کردان در دوره هخامنشیان:

در این که کردها از ن‍‍ژاد اریایی هستند، حالا چه کردان پارس و چه کردان خراسان

 و کردان کردستان هیچ گونه تردیدی نمی باشد.

کردها به همراه سایر آریایی ها یک مرتبه در چهارهزار سال پیش و مرتبه دیگر

در ???? تا ???? سال پیش به فارس امده اند و شکی نیست که در شمال فارس ی

عنی دشتهای مرودشت و دشت مرغاب که مناطق پرآبی بوده اند

مستقر می شوند و اثاری چون پاسارگاد و تخت جمشید و شهر استخر و غیره

از آریایی ها در همین دشتها ساخته می شود.


سوسن

hamtaraneh.com


ملکه سوسن همسر یزدگرد سوم بود که بنا بدرخواست او یزدگرد

شهر آ«جیآ» را که بعده ها به نام یهودیه شهرت گرفت، بنا کرد و در آن مکان

دین یهود (یهودیان) را سکنا داد. محله یهودی نشین همدان را هم همین ملکه بنا نمود.

در لنجان نزدیکی اصفهان، یک مرکز دیگری مودجود می باشد که از آثار همین ملکه می باشد

که با نام جدیدی بنام پیربکران نامگزاری شده است.

یربکران شهر کوچکی در مرکز ایران (سی کلومتری غرب اصفهان) است.

مقدس‌ترین عبادت‌گاه یهودیان در این شهر است. پرفسور هرتسل باستان شناس سرشناس آلمانی

در یادداشت‌های خود در کتابی به نام تاریخ باستان شناسی ایران می‌گوید

 "در منطقه‌ی فلاورجان اصفهان اثر دیگری از ملکه سوسن همسر یزدگرد سوم یافتم

که به اسم پیربکران خوانده می‌شود. "سارا (سَرَح) بت آشر" (یعنی سارا دختر آشر)

نوه‌ی حضرت یعقوب است.

کسی که برای نخستین بار خبر زنده بودن حضرت یوسف را به یعقوب می‌دهد،

و یعقوب نیز به پاس این خبر خوش او را به داشتن عمر جاودان دعا می‌کند.

سارا در محلی که اکنون به سارا خاتون معروف است، غیب می‌شود و عمر جاودانه پیدا می‌کند


چند تن دیگر از سرداران و جنگاوران زن در ایران باستان

 


نام تنی چند از سرداران و جنگاوران زن که از زمان مادها هخامنشیان

‌اشکانیان و ساسانیان به جا مانده اند ولی شوربختانه از کارهایشان

هنوز آگاهی چندانی در دست نیست چنینند:


ورزا
در لغت به معنی نیرومند و توانا? سرداری از هخامنشیان.

هومی یاستِر
که از سرداران و بزرگان سپاه هخامنشی بود.

وهومسه
در لغت به معنی والاتبار و نیکزاده بزرگ ‌از سرداران هخامنشی.

هومی یاستِر
در لغت به معنی دوست و هم پیمان و پشتیبان از سرداران هخامنشی.

پریساتیس
در چم فرشته و زیبا? همسر داریوش دوم که پا به پای همسر و دختر به جنگها میرفت و پیکار میکرد.

آمسترس
در لغت به معنی هم اندیش و پشتیبان و یار دختر داریوش دوم که پا به پای پدر در نبردها میجنگید.

سی سی کام
در لغت به معنی کامروا? ‌مادر داریوش سوم که هیچگاه در برابر اسکندر تسلیم نشد و همچنان جنگ را دنبال نمود.

استاتیرا
دختر داریوش سوم و از سرداران هخامنشی نیز بود.

آرتونیس
در زمان داریوش کبیر فرمانده ای شجاع بود نام شوهرش آرتاباز بود که یکی از سپهبدان داریوش شاه بود..

داناک
در لغت به معنی باهوش و خردمند و فرزانه از سرداران هخامنشی.

مهرمس
در لغت به معنی مهر بزرگ? ‌خورشید درخشان از سرداران هخامنشی.

آذرنوش
در لغت به معنی پرفروغ آتشین از شاهدختهای هخامنشی و هم سردار سپاه.

آسپاسیا
همسر کورش دوم که از سرداران او نیز بود.

آرتونیس
در لغت به معنی راست و درست دختر آ«ارته بازآ» که او خود نیز سردار بزرگ داریوش بزرگ بود.

آپاما
در لغت به معنی گیرا‌ خوش آب و رنگ و زیبا میباشد، دختر آ«سپیتمنآ» که خودش از سرداران زمان هخامنشیان بود.

داناک
در لغت به معنی باهوش و خردمند و فرزانه از سرداران هخامنشی.

میترادخت
در لغت به معنی دختر مهر‌ دختر خورشید ‌از سرداران اشکانی.

پرین
دختر قباد مشاور امور قضایی ساسانیان بود.

نوشین
سردارنامی ساسانی در زمان انوشیراوان دادگر


و همچنین از سرداران و جنگجویان و بزرگان سپاه ساسانی می توان از

مهر یار برزین دخت(دخت آتش) ماه آذر ابردخت گلبویه

نام برد

  


نوشته شده در پنج شنبه 89/10/2ساعت 11:11 صبح توسط سامــــــان نظرات ( ) |

با تاسف فراوان

نقشه ایران در طول تاریخ

 

hamtaraneh.com

 


نوشته شده در پنج شنبه 89/10/2ساعت 10:57 صبح توسط سامــــــان نظرات ( ) |

شب یَلدا یا شب چلّه بلندترین شب سال در نیم‌کره شمالی زمین است.

این شب به هنگام غروب آفتاب از سی آذر (آخرین روز پاییز)

تا طلوع آفتاب در یکم دی (نخستین روز زمستان) اطلاق می‌شود.

ایرانیان و بسیاری از دیگر اقوام این شب را جشن می‌گیرند.

این شب در نیم‌کره شمالی با انقلاب زمستانی مصادف است

و به همین دلیل از آن شب به بعد طول روز بیش‌تر و طول شب

کوتاه‌تر می‌شود.


نوشته شده در چهارشنبه 89/10/1ساعت 10:46 صبح توسط سامــــــان نظرات ( ) |

کد آهنگ

کد موسیقی