درود بــــر پادشاهـــــم کـــوروش بــــزرگ
ده ثانیه تا انتها ، پایانی بی سر و صدا. بی خبر از هر شب و روز ، من و یه شمع نیمه سوز یکی گذشت از ثانیه ، 9 تای دیگه باقیه . ای کاش تو لحظه ای که رفت ، میدیدمش 1 بار دیگه اون دور بود و تو حسرتش ، ثانیه ها که میگذشت. ای کاش تو این 1 ثانیه ، بی بودنش نمی گذشت ساعت میگه 2 ثانیه ، 8 تای دیگه باقیه . یه عمر نشستم منتظر ، کی میگه اینا بازیه فقیر بودن جرم منه ، عاشق بودن تنها گناه . یه عمری چشم به در بودم ، این آخرها هم چشم به راه ساعت بازم بهم میگه ، 3 ثانیه رفته دیگه . خبر داری چه زود گذشت مونده فقط 7 ثانیه . هی با خودم گفتم میاد ، امیدتو ندی به باد داد میزنم پس کی میای ، کسی جوابمو نداد ، ازم فقط این باقیه . ثانیه پشت سر هم رفتن تا شش و هفت و هشت . لحظه تو گوشام داد میزد ، 8 ثانیه ازت گذشت من موندمو 2 ثانیه ، ازم فقط این باقیه .من وز نشستم منتظر چشم امیدم ساقیه . آی ای باد سحر ، واسش ببر تو این خبر . بگو که من تا آخرین خیره بودن چشمام به در ثانیه نهم که رفت ، مونده فقط 1 ثانیه سرت سلامت نازنین ، از من یه لحظه باقیه . قسمت نشد ببینمت ، شاید که لایق نبودم منتظرت موندم ، یه وقت نگی که عاشق نبودم ثا نیه ی 10 گل یاس ، راحت شدم دیگه خلاص . آزاد شدم بیام پیشت ، بی واهمه بی چرا قشنگ ترین ثانیه ها ، این 10 تا بود که زود گذشت