اکنون زمانه ای است که ما در یک روز چند بار عاشق می شویم .
اکنون زمانه ای است که عشق را فقط در ویترین مغازه های کتاب فروشی میتوان دید.
اکنون زمانه ای است که عشق را به بها میتوان خرید.
زمانه ای که ما در آن هستیم یادمانه تکرارها دروغ ها بیوفایی ها و شکستن ها است.
زمانه ای که تکرار عادت است دروغ سنت است بی وفایی قانون است و شکستن مکتب
است.
در این زمانه ما به سادگی به دیگری به دروغ می گوییم دوستت دارم
جملات عاشقانه ی پوشالی را هی زیر لب تکرار می کنیم تا با ما باشد و باور کند.
سپس بعد از چند روز شمع و پروانه شدن و استفاده از آتش و خاموش کردن آن به آیین
بی وفایی روی می آوریم و او را در هم می شکنیم و به او می گوییم من عاشق تو
نبودم و دلم پیش دیگری است به همین سادگی به همین سادگی
برای من نوشته گذشته ها گذشته تمام قصه ها هوس بود
برا او نوشتم برای تو هوس بود ولی برای من نفس بود
کاشکی خبر نداشتی دیونه نگاتم
یه مشت خاک ناچیز افتاده ای به زیر پاتم
نوشته شده در سه شنبه 87/7/2ساعت
12:47 عصر توسط سامــــــان
نظرات ( ) |