درود بــــر پادشاهـــــم کـــوروش بــــزرگ
در اندیشه اینکه آیا ابلیس در برابر خداوند است؟ و چرا خداوند به او قدرت و مهلت داده است؟ گفتار و اندیشه زرتشت به یاریم آمد. زرتشت به دو گوهر همزاد و قدیم که یکی خیر است و دیگری شر اشاره کرده است. نور و روشنی در برابر تیرگی و ظلمت. هر دو آفریده اهورامزدا قادر توانا و آفریننده داناست. آفرینش ظلمت سبب دیدن نور می شود و آفرینش نور سبب درک ظلمت. در جهان اگر نور نباشد رنگها دیده نمی شوند. در ظلمت شب گل سرخ را از سپید نمی توان تشخیص داد. خداوند همتایی و ضدی ندارد لذا ناشناخته است و به ذات او راهی نیست. آدم را خلیفه خویش کرد که آیینه تمام نمای او باشد و در برابر آدم برای شناختش ابلیس را. و این داستان در هر زمان برقرار است کما اینکه در برابر حسین یزید است و نور حسین را با سیاهی یزید در می یابیم و ظلمت یزید را با نور حسین. مولانا نیز در مثنوی همین موضوع را به شیوایی بیان فرموده است: چون مراد و حکم یزدان غفور بود در قدمت تجلی و ظهور بی ز ضدی ضد را نتوان نمود وان شه بی مثل را ضدی نبود پس خلیفه ساخت صاحب سینه ای تا بود شاهیش را آیینه ای پس صفای بی حدودش داد او وانکه از ظلمت ضدش بنهاد او دو عالم برخاست اسپید و سیاه آن یکی آدم دگر ابلیس راه در جای دیگر نیز می فرماید: شب نبود نور و ندیدی رنگ را پس به ضد آن نور پیدا شد تو را پس به ضد نو دانستی تو نور ضد- ضد را می نماید در صدور پس نهانی ها به ضد پیدا شود چونکه حق را نیست ضد پنهان شود