درود بــــر پادشاهـــــم کـــوروش بــــزرگ
وقتی دیگر نبود وقتی که دیگر نبود من به بودنش نیازمند شدم وقتی که دیگر رفت من به انتظار آمدنش نشستم وقتی که دیگر نمیتوانست مرا دوست بدارد من او را دوست داشتم وقتی که او تمام کرد من شروع کردم وقتی که او تمام شد من آغاز کردم چه سخت است تنها متولد شدن مثل تنها زندگی کردن است مثل تنها مردن نیایش خدایا: مگذار که : ایمانم به اسلام و عشقم به خاندان پیامبر ، مرا با کسبه دین ، یا حَمَله تعصب ، و عَمَله ارتجاع هم آواز کند . که آزادی ام اسیر پسندِ عوام گردد . که «دینم» در پس «وجهه دینی» ام دفن شود ، که عوام زدگی مرا مقلّد تقلید کنندگانم سازد . که آن چه را «حق می دانم» به خاطر آن که «بد می دانند» کتمان کنم . خدایا می دانم که اسلامِ پیامبرِ تو با « نه » آغاز شد و تشیع دوست تو نیز با « نه » آغاز شد . مرا ای فرستنده محمد و ای دوستدار علی ! به« اسلام آری » و به « تشیع آری » کافر گردان . خداوندا اگر روزی بشر گردی ز حال ما خبر گردی پشیمان می شوی از قصه خلقت از این بودن از این بدعت خداوندا نمی دانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است چه زجری می کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است در عجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می کنند، و بر حسینی می گریند که آزادانه زیست . این جا که منم کسی چه می داند که بودن نیز همچون زیستن طاقت فرساست دو بیگانه ی همدرد از دو خویش بیدرد با هم خویشاوندترند اشنا یعنی هم خانه ی من در دیار تنهایی... خدایا به من زیستنی عطا کن که در لحظه ی مرگ بربی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشت حسرت نخورم و مردنی عطا کن که بربیهودگی اش سوگوار نباشم خدایا رحمتی کن تا ایمان برایم نان و نام نیاورد ، قوتی بخش تا نانم حتی نامم را در خطر ایمان بگذارم ! دکتر شریعتی میگه وقتی نمیتونی فریاد بزنی ناله نکن!! خاموش باش قرن ها نالیدن به کجا انجامید؟؟ تو محکومی به زندگی کردن تا شاهد مرگ آرزوهای خودت باشی ..... مگر چشم از زبان صادقانه تر سخن نمی گوید؟ مگر نه اشک زیباترین شعر و بی تابترین عشق و گدازترین ایمان و داغترین اشتیاق و تب دار ترین احساس و خالص ترین گفتن و لطیف ترین دوست داشتن است که همه در کوره یک دل به هم آمیخته و ذوب شده اند و قطرهای شدهاند نامش اشک؟ ..... خدایا مرا از این فاجعه پلید " مصلحت پرستی " که چون همه کس گیر شده وقاحتش از یادر رفته و بیماری شده است که از فرط عمومیتش هر که از آن سالم مانده باشد بیمار مینماید مصون بدار تا: "تا به رعایت مصلحت حقیقت را ذبح شرعی نکنم ..... چه تنگنای سختی است یک انسان یا باید بماند یا برود و این هردو، اکنون برایم از معنی تهی شده است و دریغ که راه سومی هم نیست ..... مرا کسی نساخت . خدا ساخت ,نه آن چنان که کسی میخواست ,که من کسی نداشتم . کسم خدا بود کس بی کسان ,او بود که مرا ساخت آن چنان که خودش می خواست, نه از من پرسید نه از آن من دیگرم ,من یک گل بی صاحب بودم ,مرا از روح خود در آن دمید, و بر روی خاک و در زیر آفتاب ,تنها رهایم کرد. مرا به خودم واگذاشت..... · امروز هر کس بخواهد به راستی از علی پیروی کند تنها می ماند، هم دشمنان دین با او می جنگند, و هم متعصبان و مقدس مابان دین، و به نام حمایت از دین شمشیر به رویش می کشند،چنانچه کردند و دیدید و در تاریخ می خوانید · خدایا! در برابر ان چه انسان ماندن را به تباهی می کشد،مرا با " نداشتن و نخواستن رویین تن کن !همه بد بختی های انسان بابت همین دو چیز است:چون ، داشتن انسان را محافظه کار و ترسو می کند !و خواستن ، ادم را بزدل و چاپلوس · سیاست در برابرصداقت دیگران خیانت وصداقت در برابر سیاست دیگران حماقت · مردم ناموس خدایند ،خانواده خدایند و هیچ کس غیرتمند تر از خدا نسبت به خانواده اش نیست · اگر نمیتوانی بالا روی ,سبب باش تا از افتادنت فکری بالا رود · انسان به میزانی که برخوردارتر است انسان نیست بلکه به میزانی که خود را نیازمند تر احساس می کند نسان است · مرا کسی نساخت . خدا ساخت نه آن چنان که کسی میخواست که من کسی نداشتم . کسم خدا بود کس بی کسان او بود که مرا ساخت آن چنان که خودش می خواست. نه از من پرسید نه از آن من دیگر من یک گل بی صاحب بودم , مرا از روح خود در آن دمید و بر روی خاک و در زیر آفتاب تنها رهایم کرد. مرا به خودم واگذاشت..... · بالاخره،انسانی که در عشق میگدازد و با خدا بیعت کرده است،و در توحید حصار گرفته و جان جامه تقوی به تن دارد و به عرفان میبیند و به حکمت میفهمد و به دعامیخواهد و از عبادت به جوهر ربوبیت میرسد و در عشق میگدازد و در امر و نهی و هجرت و جهاد خود، انسان و جهان را دگر گونه میسازد · بگذار تا شیطنت عشق ,چشمان تو را بر عریانهای خویش بگشاید. هر چند حاصلی جز رنج وپریشانی نداشته باشد,اما کوری را هر گز به خاطر ارامشش تحمل مکن !.... · اکنون تو با مرگ رفته ای و من،اینجا،تنها به این امید دم میزنم که با هر نفس،گامی به تو نزدیکتر میشوم ....این زندگی من است · علی از خدا هم تنها تر بود ,خدا برای تنهایی خود انسان را آفرید .محمد کسی چون ابوذر داشت.ولی علی از خدا هم تنهاتر بود... · من کسی را می ستایم که اندیشیدن را به من آموخت، نه اندیشه ها را · دنیا را بد ساخته اند... کسی را که دوست داری، تورادوست نمی دارد. کسی که تورا دوست دارد، تو دوستش نمی داری اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد به رسم و آئین هرگز به هم نمی رسند و این رنج است. زندگی یعنی این. · ارزش هر دل به اندازه تمام حرف هایی است که برای نگفتن دارد. · عشق در اوج اخلاصش به ایثار رسیده و در اوج ایثار به قساوت...