درود بــــر پادشاهـــــم کـــوروش بــــزرگ
برو ای دوست برو! برو ای دختر پالان محبت بر دوش ! دیده بر دیده ی من مفکن و نازت مفروش من دگر سیرم ... سیر به خدا سیرم ا زاین عشق دو پهلوی تو پست! تف برآن دامن پستی که تو را پروردست! کم بگو ، جاه تو کو؟! مال تو کو پرده ی زر! کهنه رقاصه ی وحشی صفت زنگی خر! گر طلا نیست مرا، تخم طلا مردم من ، زاده ی رنجم و پرورده ی دامان شرف آتش سینه ی صدها تن دلسردم من ! دل من چون دل تو، صحنه ی دلقک ها نیست! دیده ام مسخره ی خنده ی چشمک ها نیست ! دل من مامن صد شور و بسی فریاد است: ضربانش جرس قافله ی زنده دلان ( تیک تیک ) ساعت، پایان شب بیداد است! دل من ، ای زن بدبخت هوس پرور پست شعله ی آتش (شیرین) شکن (فرهاد ) است ! حیف از این قلب، از این قبر طرب پرور درد که به فرمان تو ، تسلیم تو جانی کردم حیف از آن عمر، که پاسوز شراری جان سوز پایمال هوسی هرزه و آنی کردم ! در عوض با من شوریده ،چه کردی ، نامرد؟ صحبت مکن ، این لانه ی شهوت ، دل نیست! دل سپردن اگراین است ! که این مشکل نیست! هان ! بگیر! این دلت، از سینه فکندیم به در! ببرش دور ... ببر !
تپش طبل ستم کوب، ستم کوفتگان
چکش مغز ز دنیای شرف روفتگان
دل به من دادی؟نیست؟
ببرش تحفه ز بهر پدرت، گرگ پدر
کارو