سفارش تبلیغ
صبا ویژن

درود بــــر پادشاهـــــم کـــوروش بــــزرگ

برایم سخت بود اما توانستم , توانستم در تو عشق را بشناسم چیزی که تو فقط ادعای شناختنش را داشتی اما من در تو شناختمش , شناختمش این حس خوب را حسی پاک و لطیف که پاکترین حس دنیاست , دنیاست که بی تاب و بی قرار است و جاذبه در این بین نقشی ندارد , نقشی ندارد گردش زمین به دور خورشید در بیتابی ما تنها دلیل آن عشق است و همین حس و همین حال , همین حال بود که به من جرات داد و به من رخصت داد تا بگویم به تو دوستت دارم , دوستت دارم حرفی واقعی نیست بلکه دلیل محکمی بر دیوانگی است آری من دیوانه ام چون آن روز که خواستم بگویم بمان غرورم نگذاشت امروز که میخواهم بگویم برگرد درود صلوات نذر من است اما هرگز نخواهم گفت تا بفهمی آدمی محکم و با غیرت و مرد\"م اهل عملم نه حرف کاذب با اینکه بسیار به بازگشت هستم راغب نمیدانم دوباره چه چیز یادت به یادم آورده شاید نکنی این حرف را باور که در هر روز به یادت خواب و به یادت بیدارم اما از کوچک کردن خود بیزارم که بگویم برگرد و هیچ جوابی ندهی و بگویی که رفتی به رهی که نداری گذری به آدمیت ومنیت شاید در نظر پاک وعزیزت من سگی حارم که بی قرارم تا بگیرم پاچه ات هه پاچه ات! من عاقل و بالغ هستم و میدانم از همان اول نداشتی شوقی که بمانی و ببینی مرا چونکه بعد از هر درخواست ملاقات پیچاندی مرا نمیدانم سر درد امانم برید برو خوش باش من چه ارزش دارم حتی حال که آدم شده ام هم پیش چشم تو و چشم همه یک آدم هرزم یک مشت خاک و شن ماسه و سنگ که به زمین ریخته و شده رنگ با دوز و کلک آدمی ساخته شده از این ماسه ها تا بیازرد دل هر چه هست و هرچه نیست با نیرنگ و فریب حتی رحم نکند به چشم گریان و غریب حتی رو نکند به خسته و درویشی که همه چیزش شده ریشی خوشا به حالش که دارد عزت و مقام ای کاش من هم داشتم از این ریش سفید!تا شاید به من میداد کمی جاه و جلال به به از عشق به کجا رسیدم امشب ندارم هیچ جا ومقامی هیچ ارزش و نامی چون رفته براهی که ندارد پایان با توبه هم بر نخواهد گشت آسان من هم هستم گمگشته به نامی وآراسته به کاری که ندارد ارزش حالا که توبه ام هم ندارد ارزش میفهمم که اشتباه کردم و بوده ام در لغزش اما دیگر بس است و خواری و ذلت تمام است بر من , من آزاده ای آزادم امشب


نوشته شده در پنج شنبه 87/5/24ساعت 10:49 صبح توسط سامــــــان نظرات ( ) |

کد آهنگ

کد موسیقی