درود بــــر پادشاهـــــم کـــوروش بــــزرگ
باز با فر و غ هم آو ا شدم بانوی شعر و عشق بر ایم ز جمعه چنین گفته بود خانه خالی
جمعه ساکت
جمعه متروک
جمعه چو ن کو چه های کهنه غم انگیز
جمعه اندیشه های تنبل بیمار
جمعه خمیازه های موذی کشدار
جمعه بی انتظار
جمعه تسلیم
…….
و من گفتم
جمعه هیاهو
جمعه در واژه های متروک
جمعه چو ن خیابانهای بی پایان غم و اندو ه
جمعه پر ز افکار بیمار و او هام مهجور
جمعه بیداری زبیخو ابی
جمعه در انتظار نامردمان با تصویر مادرانه مردابی!
جمعه تسلیم صداقت در بر ابر بی شرمی
جمعه آوای گر یه کو د کان بی هیچ رحمی
……………….
و باز فر و غم ادامه دهد
خانه دلگیر
خانه در بسته هجو م جو انی
خانه تاریکی و تصویر خو ر شید
خانه تنهائی تفال و تر دید
خانه پر ده وکتاب و گنجه تصاویر
…………………….
و من گو یم به بانوی محبوب
خانه پر ز تنهائی های مهجور
خانه پر ز دلگیری ز دلشکستنی های معمو ل
خانه در بست در اختیار پیری
خانه اسیر تاریکی و مر گ مهر و تصورنور عشق آن ستاره ای جعلی
خانه تنهاتر از تنها و خالی زحافظ پر ز تو همات ناخدا دیوانه
خانه بی پر ده و خالی زکتاب و پر ز کمدی تصاویر گذ شته و خنده
………………………………..
وبانو باز نجو ا می کند و گو یدم
آه چه آرام و پر غرور گذر داشت
زندگی من چو جویبار غریبی
دردل این جمعه های سامت متروک
در دل این خانه های خالی دلگیر
آه چه آرام و پر غرورگذر داشت…
………………………………………
و من گو یم که
کدام آرامش واینجا پر ز غر و ر مادر انه قلابی است
در دل این تو همی که آخرین ر و ز هفته تیرماهی است
آخرین امید یافتن مادری بر اشکهای دخترکم خالی است
طفلکی بانو ی کو چکم چه هجرانی زآن واهی مادر رویائی است
در دل خانه های این مادر گونه جز هوس و فر یب هیچ بود و هیچ
آه چه پر غر و رو دروغ و مداوم ادعا در گو شهایمان پیچ بو د و پیچ
وپرسم که پهشت ز یر پای مادر انی چنین نیز بود؟
و مر ددر یائی سهمش زبی کران عشق و مستی تنها مردابی چنین نیز بود؟