درود بــــر پادشاهـــــم کـــوروش بــــزرگ
عشق فراموش کردن نیست بلکه بخشیدن است عشق گوش دادن نیست بلکه درک کردن است عشق دیدن نیست بلکه احساس کردن است عشق کنار کشیدن و جا زدن نیست بلکه صبر داشتن و ادامه دادن است
نمیخواهم به جز من دوستدار دیگری باشی برای لحظه ای حتی به فکر دیگری باشی نمیخواهم صفای خنده ات را دیگری ببیند نمیخواهم کسی نامش به لبهای تو بنشیند... نمیخواهم کسی نقش رخت در خاطرش ماند نمیخواهم نگاهی در نگاه تو در امیزد.... نمیخواهم به غیر از من بگیرد دست تو دست نمیخواهم کسی یارت شود در عالم مستی.... نمیخواهم به جز من با کسی باش نمیخواهم برای هیچ کسی جز من ، تو همرهی باشی....!!! آنچه کورش کرد و دارا وانچه زرتشت مهین (( فردوسی ))
به خشنودی اهورامزدا زرتشت پیامبر بزرگ اریائی , یکی از جمله نوادر اندیشمندان جهان است . درباره دوران زندگی وی اگاهی درستی در دست نیست , اما قدر مسلم ان است که دانشمندان بر اساس و پایه پژوهشهاو برسیهای انجام شده,زمان زندگی وی را از 1500 تا 3000سال پیش از میلاد میدانند . (اگر امسال را 1384 خورشیدی در نظر بگیریم دقیقا"3743سال). اموزشها وفلسفه وجهان بینی زرتشت از همان دورههای کهن مورد توجه حکما و فلاسفه بزرگ جهان بوده است .اندیشمندان جهان باستان چون فیثاغورس,ارسطو,افلاطون و... با افتخار وغرور از زرتشت و فلسفه وی یاد کرده اند .در حکمت اشراق اهمیت و اعتبار و دیدگاههای وی زمینه ساز بسیاری از تحولات در فلسفه و حکمت شد .فلسفه عمیق زرتشت , از افلاطون تا هگل را از جنبه های متفاوت و سرشار خود برخوردار کرده است و نیچه مرد برتر را در وجود این بزرگ مرد تاریخ یافته و معرفی نموده است . زرتشت نخستین پیغمبری بود که در ان دوران کهن خدای واقعی را شناخت و یکتاپرستی را مطرح کرد .در فلسفه بران بود که دو گوهر همزاد در اغاز , در عالم تصور پیدایی یافتند که بکی نیکی و ان دیگری بدیست . اساس حرکت و جنبش و زندگی از برخورد این دو می باشد و این هدف هیچ ارتباطی با ذات خداوند ندارد , در نهاد ادمی هم خیر هست و هم شر . پروردگار ادمی را ازاد و با اختیار و اراده کامل افریده , فرد خرد مند باید از میان نیک و بد , نیک را بر گزیند نه بد را و پیرو راه سپنتا مینو باشد نه انگر مینو . زرتشت بر علیه خرافات و موهومات دوره خود قیام کرد . قربانی پیشکش ندر ها و پرداخت باج و خراج به کاهنان و قبول زور و بیداد از سوی فرمانروایان خودکامه و زهد و ریاضت را مردود شمرده و از کردار اهریمنی معرفی نموده . کار وکوشش و زندگی خوب وسالم و خوش ونعمت از راه درست به دست امده را ستود . عبادت را فقط خدمت به مردم و پیروی از سه اصل : اندیشه و گفثار و کردار نیک معرفی کرد . بسیاری از طبقات و گروههای اجتماعی ان روز که سود خود را در خطر دیدند بر علیه وی قیام کردند اما زرتشت با مقاومتی صبورانه ایستادگی کرد و در انجام رسالت خویش کامیاب گشت سروده های زرتشت که در میان تمام اثار دینی جهان مشخص و متمایز میباشد , موسوم است به گاثه ها .گاث سرودی است که با سدای خوش و اهنگین خوانده می شود و17 قطعه می باشد . سایر بخشهای اوستا به زرتشت ارتباطی نداشته و بعدها به این اندیشمند بزرگ و پیامبر کهن نسبت داده شده و تفاوت در سبک و معنی و مفاهیم , این مورد را کاملا" روشن می کند یزدان پاک نگهبان ایران باد من زمین و آسمان را کهکشان را دوست دارم نازهای معشوقان زمان را مرا مى بینى و هر دم زیادت مى کنى دردم
1مسئولیت زاده توانایی نیست ، زاده آگاهی است و زاده انسان بودن.
2دلی که از بی کسی غمگین است ، هر کسی را می تواند تحمل کند.
3ارزش عمیق هر کسی به اندازه حرفهایی است که برای نگفتن دارد.
4عشق به آزادی مرا همه عمر در خود گداخته است.
5اگر پیاده هم شده است سفر کن ، در ماندن می پوسی.
6خدا و انسان و عشق ، این است امانتی که بر دوش ما سنگینی می کند.
7قدرت نیازمند کسی است که در برابرش رام گردد.
8مرا کسی نساخت ، خدا ساخت . نه آنچنان که کسی می خواست ، که من کس نداشتم . کسم خدا بود ، کس بی کسان.
9هر کسی را نه بدان گونه که هست احساسش می کنند ، بدان گونه که احساسش می کنند ، هست.
10استوار ماندن و زیر هر باری نرفتن ، دین من است.
زنده گشت از همت فردوسی سحـر آفرین
نام ایــــران رفته بــود از یـاد تا تـازی و تـرک
ترکــتــازی را بــرون راندند لاشـــه از کـمین
ای مبـــارک اوستـــاد‚ ای شاعـــر والا نژاد
ای سخنهایت بســوی راستی حبلی متین
با تـــو بد کـــردند و قــدر خدمتت نشناختند
آزمـــنـــدان بــخیـــل و تاجـــداران ضـنــیــن
من پل رنگین کمان را آفتاب مهربان رادوست دارم
ابرهای پر ز باران کوهساران ماهتاب و لاله زاران
من تمام مردم خوب جهان را دوست دارم
عاشقان ناتوان را عشق های بی امان را
من تمام شاپرکهای جهان را دوست دارم
دوستی های نهان را خنده های ناگهان را
بوسه های صادق و سرشارمان را
من تمام درد های تلخ و شیرین جهان را دوست دارم
مادران را
قلبهای پاکشان را
اشکهای نابشان را
دستهای گرمشان را
حرفهای از صمیم قلبشان را
شوروشوق چشمشان را
من تمام ساکنان قلبهای عاشقان را دوست دارم
من دروغ بچگان را
شیطنتهای همیشه بکرشان را
رازشان را
پاکی احساسشان را
خنده های شادشان را
بادبادکهای قشنگ و نازشان را
دستهای کوچک وپربارشان را
هر نگاه خالی از نیرنگشان را
اعتماد خالی از تردیدشان را
من تمام شیطنتهای جهان را دوست دارم
سایه های کاج های مهربان را
بید مجنون ها و برگ نازشان را
سروها و قامت رعنایشان را
نخلها و ارتفاع نابشان را
تاکها و مستی انگورشان را
سر کشی های شراب و ...
راستی من تمام درختان انگور جهان را دوست دارم
دل شکستنهای بی منظورشان را
بوسه های گرمشان را
قهرهای تلخشان را
آشتیهای زود هنگامشان را
عشقهای آتشین و پر رنگشان را
قلبهای بی تاب و تنگشان را
آشنایی های پرلبخند شان را
و خداحافظی های پر اشکشان را
گریه های شوقشانرا
ضربه های قلبشان را
حرفهای بی حد و مرزشان را
من تمام عشق های جاودان را دوست دارم
لیلی و مجنونمان را
خسرو و شیرینمان را
کوه کن فرهادمان را....
یادم آ مد من خدا را وخودم را وجهان را
دوست دارم
دوست دارم
دوست دارم
می پرستم.....
تا ابد هر جا که هستم
ترا مى بینم و میلم زیادت مى شود هر دم
به سامانم نمى پرسى نمى دانم چه سر دارى
به درمانم نمى کوشى نمى دانى مگر دردم
نه راهست این که بگذارى مرا بر خاک و بگریزى
گذارى آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم
ندارم دستت از دامن بجز در خاک و آندم هم
که بر خاکم روان گردى بگیرد دامنت گردم
فرو رفت از غم عشقت دمم دم مى دهى تا کى
دمار از من برآوردى نمى گویى برآوردم
شبى دل را به تاریکى ز زلفت باز مى جستم
رخت مى دیدم و جامى هلالى باز مى خوردم
کشیدم در برت ناگاه و شد در تاب گیسویت
نهادم بر لبت لب را و جان و دل فدا کردم
تو خوش میباش با حافظ برو گو خصم جان میده
چو گرمى از تو مى بینم چه باک ازخصم دم سر دم