سفارش تبلیغ
صبا ویژن

درود بــــر پادشاهـــــم کـــوروش بــــزرگ

 

تمام جغرافیای قلبم را می شناسم. کوههای بلندش را ، دره های عمیقش را، جنگل های فشرده و تو در تویش را و دریاهای ژرف و آبی اش را

اگر نقشه کشی بلد بودم بی شک بهترین نقشه ها را می کشیدم. ازین سرزمینی که درون من است. نقطه به نقطه اش را بی هیچ اشتباه!
کوههای بلند مهربانی اش را می شناسم ، دره های سیاهش را، رودهای عشقی که به هر سو روان است و جنگل فشرده شک را که از انبوه درختان سر به فلک کشیده پرسش های بی پایان بوجود آمده است.
همه را می شناسم.... همه را می بینم.... هر اتفاقی که می افتد آگاهم....
اما خیلی بد است که آدم زمین قلبش را وجب به وجب بشناسد اما نتواند جلوی زمین لرزه را بگیرد!...می بینم که ابرهای باران زا می آیند ، می بارند و می روند . سیلاب ها را می بینم که بر زمین دلم جاری می شوند
اما راهی نمی شناسم که راه بر سیلاب ها ببندم. وقتی برف عشق می بارد می دانم که همه جا یخ خواهد زد، منجمد خواهد شد و راه را بر پویایی رودبارهای کوچک خواهد بست

اما
در بارش این برف، در روان شدن سیلاب، در لرزش زمینناچارم ناچار!

این اتفاقها که می افتد خارج از گستره توانایی من است
آگاهی من آمدنشان را پیش بینی می کند اما جلوی رخ دادنشان را نمی گیرد این آگاهی تنها رنجم می دهد. 
  

چرا که می دانممی دانم که چه ها در سرزمین دلم خواهند کرد و من در برابرشان جز "نگریستن" چاره ای ندارم!

در جست و جوی توانی هستم که "پیش آمد" ها را به چنگ آرد. که ابر و باران را در درونم به فرمان آرد
نگذارد که سیلاب هر کجا را که خواست با خود ببرد و زمین لرزه هر دم که خواست بناهای روشن قلبم را فرو ریزد


در جست و جوی آن "نیرو" هستم ، آن "توان"، آن "قدرتی " که باز می دارد و جلوی ویرانی را می گیرد. چیزی فراتر از بینش
فراتر از دانستن، فراتر از آگاهی

جغرافیای قلبم را خوب می شناسم
پیر و بلد این راهم!...
سپری می خواهم که در برم گیرد و سرزمین قلبم را از گزند "آمدنی های ناگهان" در امان نگه دارد. سرچشمه ای که رویین تنم کند.
این " نیرو " را ، این "توان" را، این "سپر"را، این "سرچشمه " را نمی شناسم!

هنوز پس از اینهمه سال که از فوران آگاهی می گذرد می بینم که بسیار "ناتوانم"! بسیار بیشتر از بینشی که دارم
بسیار دردناک تر از "آگاهی" ای که بدان می بالم با چشمان جغرافیادانم ناتوانی ام را روشن می بینم. اما درمانش را نمی شناسم. از چه جنس است؟ از کدام سو می آید؟ چگونه می آید؟ می آید؟

 


نوشته شده در یکشنبه 87/6/17ساعت 10:40 صبح توسط سامــــــان نظرات ( ) |

برای مرد زحمتکش هفته هفت روز دارد وبرای تنبل هر هفته هفت فردا .آلمانی"

آنچه در جوانی کج ومعوج شده درپیری نمی توان راستش کرد.آلمانی"

تولد رسول مرگ است.تازی"

تا زمانی که دندان ودهان داری نارگیل بخور.عبری"

چوفردا شود فکر فردا کنیم.فارسی"

دونفر خوب هستند آنکه دنیا نیامده وآنکه درگذشته است.هندی"

دیر آی ودرست آی .فارسی"

روز وشب منتظر هیچکس نمی شوند. ژاپنی"

روزگار گاهی مادر است وگاهی زن پدر. مونته نگرویی"

روزی که می خواهد فرا برسد ؛طولانی تراز سالی به نظر می آید که طی شده است.اسکاتلندی"

 تنبلی غیر ازشپش وناخن های دراز به انسان نمی دهد.دانمارکی"

روز چشم دارد وشب گوش. اسکاتلندی"

آهسته بران خیلی دور خواهی رفت. استونی"

تا زمانی که امروز مبدل به فردا شود ؛انسانها از سعادتی که در این دم نهفته است غافل خواهند بود. چینی"

خدایان نمی توانند به مردی که فرصتها را از دست می دهد کمک کنند. چینی"

حقیقت دختر زمان است.ایتالیایی"

 

برگرفته از کتاب زمان وزندگی نوشته "رضامحمدی"

 


نوشته شده در یکشنبه 87/6/17ساعت 10:29 صبح توسط سامــــــان نظرات ( ) |

در زندگی آنچه زود از دست می رود خود زندگیست . از این روزها فقط خاطراتی باقی می ماند، خاطراتی که در سرنوشتمان فقط گاهگاهی تصویر تاریک و روشن این دوران را نمایان میکند و هر زمان که می گذرد برگی از صفحه خاطرات کنده و به پیمانه عمر اندکی افزوده می شود ...

و خدا زن را در پهلوی چپ مرد آفرید
نه از سر او تا فرمانروای او باشد
نه از پای او تا لگد کوب امیال او گردد
بلکه از پهلوی او تا برابر او باشد
و از زیر بازوی او تا مورد حمایت او باشد
و از نزدیکترین نقطه به قلب او
تا معشوق و محبوب او باشد.

شخصی را به جهنم می بردند . در راه بر می گشت و به عقب خیره می شد . ناگهان خدا فرمود : او را به بهشت ببرید . فرشتگان پرسیدند چرا ؟ پروردگار فرمود : او چند بار به عقب نگاه کرد ... او امید به بخشش داشت

در یک آشنایی دوستانه ما با هم دست دادیم !! تو فقط دست دادی.. و من.. همه چیز از دست دادم

هیچوقت نمی‌توانید با مشت گره ‌کرده ، دست کسی را به گرمی بفشارید

آدم ها در دو حالت همدیگر را ترک می کنند: اول اینکه احساس کنند کسی دوستشون نداره و دوم اینکه احساس کنند یکی خیلی دوستشون داره

شیشه ها شکستنی است زندگی گذشتنی است این فقط محبت است که همیشه ماندنی است

نگه داشتن شخصی در قلبمون خیلی راحته ولی این که تو قلب کسی خودتو نگه داری خیلی مشکله پس قدر قلبی که تو رو تو خودش نگه داشته بدون

راز دل با کس نگفتم چون ندارم محرمی ، هر که را محرم شمردم عاقبت رسوا شدم ، راز دل با آب گفتم تا نگوید با کسی ، عاقبت ورد زبان ماهی دریا شدم

سقف آرزوهایت را تا جائی بالا ببر که بتوانی چراغی به آن نصب کنی

مشکل اساسی دنیای امروز اینست که افراد نادان لبریز از اطمینان و اعتماد به نفس و افراد هوشمند پر از شک و تردید هستند

انسانها همه در یک چیز مشترکند و آن هم این است که همه با هم تفاوت دارند

حقیقت را دوست بدار ولی اشتباه را عفو بکن

وقتی شخصی گمان کرد که دیگر احتیاجی به پیشرفت ندارد، باید تابوت خود را آماده کند

دوست بهترین واژه در جهان است، اما کسانی که معنی آن را نمی فهمند این واژه را بدنام کرده اند. دوست، دشمن تنهایی یک تنهاست

 

 

 

 

 


نوشته شده در چهارشنبه 87/6/13ساعت 8:29 صبح توسط سامــــــان نظرات ( ) |



آلن هریس محقق و استاد دانشگاه، درباره اهمیت رایحه و حس بویایی میگویدحس بویایی شما، در مغز و دقیقا در منطقه احساسات اولیه واقع شده است.به همین علت است که ارتباطات بویایی تشکیل شده در دوران کودکی ، می تواندشخصیت رفتاری شما و سازه های ثبت آن را در دوران نوجوانی و جوانی شکل دهد
بنابراین در تست حاضر ، آن بوی خوشی را که حس می کنید لحظات بسیار شادی رابرای شما به وجود می آورد ، انتخاب کرده و ببینید که رایحه شخصیت شما چه رنگ و بویی دارد !؟

گزینه یک - بوی تند کلر در استخرهای بزرگ
گزینه دو - بوی کباب ، همبرگر و از این قبیل غذاه
گزینه سه - بوی گل وسبزه
گزینه چهار - بوی کرم های ضدآفتاب
گزینه پنج - بوی خوش بچه های کوچک

پاسخ و تفسیر گزینه ها

تفسیر گزینه یک - بوی تند کلر در استخرهای بزرگ
مطالعات نشان میدهد کسانی که بشدت به بوی تند و تیز کلر در آب استخر علاقه مندند افرادی مخاطره جوو اهل ریسک هستند که مدام به دنبال کسب تجربیات جدید هستند. شما عاشق تجربه کردن ودر نتیجه شوکهای غیر آشنایی هستید که یکباره بر شما فرود می آید.

تفسیر گزینه دو - بوی کباب ، همبرگر و از این قبیل غذاها
تحقیقات نشان می دهد که بودن با خانواده برای شمااز اهمیت فراوانی برخوردار است و بدین ترتیب همیشه از استرس کمتری نسبت به دیگران بر خوردارید. شما تلاش می کنید تا تمام اوقات فراغت خود را با آنهابگذارنید

تفسیر گزینه سه - بوی گل و سبزه
آیا به خاطر می آورید که همیشه پدرتان را درکارهای مربوط به گل و گیاه و یا مادرتان را برای آماده کردن میز غذا و جمع کردن آن کمک می کردید؟ کسانی که عاشق بوی چمنهای تازه کوتاه شده و یا گل و سبزه هستند ، افرادی مسولیت پذیر و دلسوزند و هرگز کاری را در نیمه راه رها نمی کنند.شما با بوی طبیعت زنده اید و این یعنی شادکامی و سرزندگی ، یعنی حیات و شما این حیات بدست آمده از طبیعت را با هیچ چیز عوض نمی کنید

تفسیر گزینه چهار - بوی کرم های ضدآفتاب
شما فردی فعال ، برون گرا و با نشاط هستید که شادترین لحظات زندگیتان مربوط به زمانی است که در حال انجام فعالیتی هستید! یک سحرخیز واقعی که با اعتماد به نفس بسیار می تواند روز را به خوبی آغازکند

تفسیر گزینه پنج - بوی خوش بچه های کوچک
بوی شیرخشک بچه همیشه شما را سست می کند و بوی نوزادان معمولا حسی غریب را در شما زنده می کند! حسی که به واسطه آن ، خانواده بیش از همه چیز برایتان اهمیت می یابد. شما همانند مادران خانه دار و یا مردانی که عاشق زن و بچه خود هستند ، دوست دارید تمام وقت خود را در خانه بگذرانید و از بودن بانوزاد خود لذت می برید! بوی خوش شیری که همیشه از او می آید ، بی اختیار شما را به سمت خانه می کشاند تا بهترین لحظات را با او سپری کنید. شما در خانه بودن ، آن هم به دور از هرگونه هیاهو و جنجال را به همه چیز ترجیح میدهید


نوشته شده در چهارشنبه 87/6/13ساعت 8:27 صبح توسط سامــــــان نظرات ( ) |

ده ثانیه تا انتها ، پایانی بی سر و صدا. بی خبر از هر شب و روز ، من و یه شمع نیمه سوز یکی گذشت از ثانیه ، 9 تای دیگه باقیه . ای کاش تو لحظه ای که رفت ، میدیدمش 1 بار دیگه اون دور بود و تو حسرتش ، ثانیه ها که میگذشت. ای کاش تو این 1 ثانیه ، بی بودنش نمی گذشت ساعت میگه 2 ثانیه ، 8 تای دیگه باقیه . یه عمر نشستم منتظر ، کی میگه اینا بازیه فقیر بودن جرم منه ، عاشق بودن تنها گناه . یه عمری چشم به در بودم ، این آخرها هم چشم به راه ساعت بازم بهم میگه ، 3 ثانیه رفته دیگه . خبر داری چه زود گذشت مونده فقط 7 ثانیه . هی با خودم گفتم میاد ، امیدتو ندی به باد داد میزنم پس کی میای ، کسی جوابمو نداد ، ازم فقط این باقیه . ثانیه پشت سر هم رفتن تا شش و هفت و هشت . لحظه تو گوشام داد میزد ، 8 ثانیه ازت گذشت من موندمو 2 ثانیه ، ازم فقط این باقیه .من وز نشستم منتظر چشم امیدم ساقیه . آی ای باد سحر ، واسش ببر تو این خبر . بگو که من تا آخرین خیره بودن چشمام به در ثانیه نهم که رفت ، مونده فقط 1 ثانیه سرت سلامت نازنین ، از من یه لحظه باقیه . قسمت نشد ببینمت ، شاید که لایق نبودم منتظرت موندم ، یه وقت نگی که عاشق نبودم ثا نیه ی 10 گل یاس ، راحت شدم دیگه خلاص . آزاد شدم بیام پیشت ، بی واهمه بی چرا قشنگ ترین ثانیه ها ، این 10 تا بود که زود گذشت


نوشته شده در چهارشنبه 87/6/13ساعت 8:25 صبح توسط سامــــــان نظرات ( ) |

چیزی بگو خیال من آشفته تر شود چیزی شبیه شعر دلم زیروبر شود چیزی شبیه عطر حضور همیشه ات از خاطرات دور ولی ساده تر شود خواندم حضور چشم تو اینجا همیشگی است خوش دارم این خیال کمی تازه تر شود تکراربی نهایت یک راه بی تو هیچ حالا خیال کن پای دلم خسته تر شود ترسیده ام زهای وهوی غریب غریبه ها ترسم صدای آشنای تو هم دورتر شود عمری گریخته ام از چند و چون عشق ترسم که سعی دل به نگاهت هدر شود من بین ماندن و رفتن عجیب حیرانم شعری بخوان که رفتن دل سخت تر شود من خوب می شناسمت از لحن واژه ها ترسم دلم نبینی و آواره تر شود


نوشته شده در چهارشنبه 87/6/13ساعت 8:23 صبح توسط سامــــــان نظرات ( ) |


نوشته شده در سه شنبه 87/6/12ساعت 2:51 عصر توسط سامــــــان نظرات ( ) |

<   <<   41   42   43   44   45   >>   >

کد آهنگ

کد موسیقی