درود بــــر پادشاهـــــم کـــوروش بــــزرگ
به نام کسی که یادش در بهار من. نامش در اندیشه من. عشقش در قلب من. کلامش در دفتر من. دیدارش آرزوی من است.. ----------------------------- یکی بود یکی نبود وقتی خورشید طلوع کرد از پشت پنجره کلبه ای قدیمی،شمع سوخته ای را دید که از عمرش لحظاتی بیش نمانده بود.به او پوزخندی زد و گفت:دیشب تا صبح،خودت را فدای چه کردی؟ آموخته ام --------------------------- ------------------------------------- ای کاش به هر سو که نظر می کردی من مردمک چشم خمارت بودم -------------------------------- بی خبر از همی گر آسودن چه سود بر مزار مردگان نالیدن چه سود زنده را باید به فریادش رسید ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود --------------------- پیروزی آن نیست که هرگز زمین نخوری، آن است که بعد از هر زمین خوردنی برخیزی -------------------------------- قلبها دریچه نفوذند و صادقانه ترین نفوذ کردن پایدارترین مهمانی است آن پرنده عاشق است * شاعر: عرفان نظرآهاری باور نمی کنم که ناگهان به سادگی آب ؛ از ساحل سلام دل برکنم تا لحظه لحظه در دل دریای دور ؛ امواج بیکران دقایق را پارو زنم قیصر امین پور می دانم که نیاز به جرعه آبی دارم تا خود را با آن سیراب نمایم اون که یه وقتی تنها کسم بود، تنها پناه دل بی کسم بود تنهام گذاشت و رفت از کنارم، از درد دوریش من بی قرارم خیال می کردم پیشم می مونه، ترانه عشق واسم می خونه خیال می کردم یه همزبونه، نمی دونستم نامهربونه با اینکه رفته اما هنوز هم، از داغ عشقش دارم می سوزم فکر و خیالش همش باهامه، هر جا که می رم جلو چشامه دلم می خواد تا دوام بیارم، روُ درد دوریش مرهم بذارم اما نمی شه راهی ندارم ، نمی تونم من طاقت بیارم ---------------------------------- کاش رویاهایمان روزی حقیقت می شدند تنگنای سینه ها دشت محبت می شدند سادگی، مهر و صفا قانون انسان بودن است کاش قانون هایمان یکدم رعایت می شدند اشکهای همدلی از روی مکر است و فریب کاش روزی چشمهامان باصداقت می شدند گاهی از غم می شود ویران دلم، ای کاش بین دلها غصه ها مردانه قسمت می شدند ------------------------- از اول هم من و تو ، ما نبودیم.....من وتو مال یک دنیا نبودیم از اول هم در آن سردرگمی ها ، می گفتیم با هم هستیم، اما نبودیم تمامش کن بیا از هم جدا شیم...بیا اینقدر تکراری نباشیم تمامش کن تا همین جا توی لحظه....از این تنهایی با هم رها شویم تمامش کن ته این جاده بسته است...ته ش ما هستیم که قلبهایمان شکسته بگو اینجا کجای قصه ماست...نگاه کن اول راهیم و خسته نترس از اینکه حرفام دلنشین نیست....تمام سهم ما از عشق این نیست ما عشق اول هم بودیم ام....همیشه عشق اول بهترین نیست از اول هم من و تو ما نبودیم من و تو مال یک دنیا نبودیم ------------------------------ مردم حاضر هستند برای تحسین شدن جان بدهند. مردم آماده اند برای مورد تحسین واقع شدن، هر کاری بکنند. ----------------------------- به یاد بسپار اگر بخواهی که با کمک دیگران برای خودت شخصیتی اختراع کنی، میان حال باقی خواهی ماند. تو هرگز شکوفایی هوش را تجربه نخواهی کرد -------------------------- فریب واژه ها را نخور، مراقب واژه ها باش، تو می توانی در جنگلی از واژه ها گم شوی و هر چه بیش تر و بیش تر از حقیقت دور خواهی شد. حقیقت یک تجربه بی واژه است ----------------------- دکارت: تنها واقعیت غیرقابل انکار زندگی این است که : من هستم ------------------- اوشو: تنها چیزی که دیگران در مورد تو می گویند تقریبا ربطی به واقعیت تو ندارد.آنان تنها ظاهر ترا میشناسند و ظاهرها می توانند بسیار دروغین باشند -------------------------------- بر عشق مبارزه کن ولی هرگز گدایی نکن ---------------------- با عشق زمان فراموش می شود و با زمان هم عشق فراموش میشود. اخوان صفا ------------------------------- دیروز تمام خاطرات با تو بودنم را دور ریختم و امروز هر چه می گردم خودم را پیدا نمی کنم -------------------------------- هفته ها طول کشید تا توانستم ترا دوست داشته باشم. روزها صرف شد تا عشق ترا باور کنم. پس از آن ماهها طول کشید تا توانستم به تو دلگرم شوم. اما افسوس که دلگرم شدن هفته ها زمان می خواهد و برای دلسرد شدن فقط لحظه ای کفایت می کند و تو چه آسان آنهمه حرارت را به کوهی یخ تبدیل کردی... -------------------------- اگر یک آسمان دل را به قصد عشق بردارم میان عشق و زیبایی ترا من دوست می دارم چه زیباست به یاد تو با چشمهای خسته گریستن. چه زیباست همیشه در تنهایی ترا حس کردن. چه زیباست در خیال با تو زندگی کردن. عزیزم نام تو بر قلبم خالکوبی شده تا فراموشت نکنم. عزیزم همچون نفس کشیدن ترا به خاطر می سپارم. یک روز دیگر هم بدون تو گذشت...... --------------------------------------- دو تا گل نام ببر که با «خ» شروع بشه.........درسته؛ خودم و خودت ------------------ پیش هر تیغی سپر باید گرفت. پیش تیغ دوست سر باید گرفت. جانب خود را مبین گر عاشقی. جانب دوست در نظر باید گرفت ------------------------- طبیبان بر سر بالین من آهسته می گفتند که امشب تا سحر این عاشق دلخسته می میرد. ز هر جا بگذرد تابوت من غوغا به پا خیزد. چه سنگین می رود این مرده از بس آرزو دارد ----------------------------- اگه بگم خرابتم قول میدی تعمیرم کنی؟ ---------------------- چشم چشم ، دو ابرو، نگاه من به هر سو، پس چرا نیستی پیشم ؟ نگاه خیس تو کو؟ گوش گوش ، دو تا گوش، دو دست باز ، یه آغوش ، بیا بگیر قلبمو، یادم ترا فراموش....چوب چوب یه گردن، جایی نری تو بی من، دق می کنم می میرم، اگه دور بشی از من ، دست دست ، دو تا پا، یاد تو مونده اینجا....یادت میاد که گفتی : بی تو نمیرم هیچ جا...من؟ من؟ یه عاشق ، همون مجنون سابق ---------------------------------------- واست شب اس ام اس زدم که بگم: دنیا تاریکه مثل شب، تنهام مثل ستاره، اما دوستت دارم اندازه آسمونی که اندازه نداره -------------------------------- تا حالا دلتنگ کسی شدی؟ اصلا می دونی دلتنگی چیه؟ اونم از بدترین نوعش؟ بزرگترین دلتنگی اینه که بدونی اونی که دوستش داری هیچ وقت مال تو نمیشه. بدونی یه روزی از کسی که دوستش داری باید جدا شی، چه بخواهی ، چه نخواهی...... ------------------------------ یارب دل دوستان پر از غم نکنی. با تیر بلا قامت ما خم نکنی. ای چرخ ترا به قران سوگند، یک مو ز سر عزیز ما کم نکنی --------------------------------- باید آهسته نوشت. با دل خسته نوشت. با لب بسته نوشت. گرم و پر رنگ نوشت. روی هر سنگ نوشت تا بخندد همه که اگر عشق نباشد دل نیست --------------------------------- من در این شهر غریبم و در این خاک فقیر به کمند تو گرفتار و به دام تو اسیر، آتش عشق چنان در دلم افروخته بود، دیده گر آب نمی ریخت جگر سوخته بود ------------------------------ کاش در کتاب قطور زندگی، سطری باشیم ماندنی ، نه حاشیه ای از یاد رفتنی ------------------------------------- هر که با ما دوست باشد سرور و سالار ماست. یاد او درمان ما و قلب او در قلب ماست... --------------------------------- هر کجا دور از تو باشم نازنین غربت نشینم. هر کجا پایت گذاری خاک نرم آن زمینم --------------------------------- در خلوت من نگاه سبز تو جاریست. این قسمت بی تو بودنم اجباریست. افسوس نمی شود کنارت باشم، بی تو هر ثانیه و هر لحظه من تکراریست ------------------------------------- فدات فدات یه بوس، برات کنج لبات، یه چسب بزن بچسبونش که در نره از رو لبات ----------------------------- یادمان باشد عشق متعلق به لحظه هاست و نفرین برای همه عمر ------------------------------- نبودی بی تو پنهان گریه کردم. ترا دیدم و خندان گریه کردم برای اینکه اشکامو نبینی . نشستم زیر باران گریه کردم -------------------------------- شکسپیر: طوری نیست اگه آدم واسه کسی که دوستش داره غرورشو از دست بده.... ولی فاجعه است که به خاطر غرورش کسی را که دوست داره از دست بده ---------------------------- یک گونی عشق تقدیم تو باد.... عشقش مال خودت ولی یادت نره گونیشو پس بدهی -------------------------------------------------- کوه با اولین سنگها آغاز شد. انسان با اولین درد و من با اولین نگاه تو ----------------------------------- دنیا به من یاد داد که در فراق عزیزان صبور باشم. ولی به من یاد نداد کسی را که دوست دارم فراموش کنم ------------------------------- اسمتو خط نزدم از دفتر خاطره هام. هنوزم هر جا باشی عزیزترینی تو برام ---------------------------------- نگاهم یاد باران کرده امشب. مرا سر در گریبان کرده امشب. غم و فریاد من از این و آن نیست. دلم یاد رفیقان کرده امشب ---------------------------------- اگه دیدی گوشه قلبت سنگینی می کنه، منو ببخش ، گوشه نشین قلبتم ------------------------------ نمی خواهم قلب تو باشم که با هر اتفاقی بشکنم. می خواهم روح تو باشم که تنها لحظه مرگ از تو جدا بشوم ---------------------------------------- اولش همه شکل هم هستیم کوچولو و کچل.....حتی صداهامون هم شبیه همدیگه هست.....با اولین گریه بازی شروع می شه....هی بزرگ می شیم، بزرگ و بزرگتر....اونقدر بزرگ که یادمون میره یه روز کوچولو بودیم... دیگه هیچ چیزمون شبیه به هم نیست....حتی صداهامون. گاهی باهم می خندیم ، گاهی به هم... اینجا دیگه بازی به نیمه رسیده. واسه بردن بازی روی نیمه دوم نمیشه خیلی حساب کرد. گاهی باید برای بردن بازی ، بین دو نیمه دوباره متولد شد -------------------------------- اگر باغ نگاهم پر ز خار است. گلم تاراج دست روزگار است. به چشمانت قسم با بودن تو، زمستانی ترین روزم بهار است. ----------------------------- در اتوبان زندگی وقتی تابلوی وجود ترا می بینم، از سرعتم می کاهم و به درجه بنزین تحملم چشم می دوزم ---------------------------- تق تق تق...کیه؟من گدای دوره گردم، اومدم دورت بگردم --------------------- عاشق آن نیست که عشق تکه کلامش باشد. عاشق آن است که وفاداری مرامش باشد --------------------------------------------- آسمان وقف نگاهت گل من.. مانده ام چشم به راهت گل من. هر کجا هستی و باشی گویم: که خدا پشت و پناهت گل من ----------------------------------- انسانهای بزرگ به آرمانهایشان می اندیشند. آدمهای معمولی به آرزوهایشان فکر می کنند. افراد حقیر مردم را می پایند ------------------------------ انسان مانند یک هواپیمای سه موتوره است: موتور وسط ارتباط با خدا....موتور دست راست ارتباط با خود(اعتماد به نفس) و موتور دست چپ ارتباط با دیگران است. در صورت روشن بودن این سه موتور انسان اوج می گیرد ---------------------------------- هر وقت احساس کردی با من به ته خط رسیدی... از اتوبوس پیاده شو.... ---------------------------- دلم می خواد برات بمیرم.ولی خودت می دونی پهلوانان هرگز نمی میرند ---------------------------- گفتی تو دلم اول و آخر خودتی...از هر چه که دارم بهترینش خودتی خندیدم و زیر لب مکرر گفتم: شاهزاده قصه های من ، خر خودتی نام من عشق است آیا میشناسیدم؟ زخمی ام - زخمی سراپا میشناسیدم؟ با شما طیکردهام راه درازی را خسته هستم- خسته آیا میشناسیدم؟ راه ششصد سالهای از دفترحافظ تا غزلهای شماها، میشناسیدم؟ این زمانم گرچه ابر تیره پوشیده است من همان خورشیدم اما، میشناسیدم پای رهوارش شکسته سنگلاخ دهر اینک این افتاده از پا، میشناسیدم؟ میشناسد چشمهایم چهرههاتان را همچنانی که شماها میشناسیدم اینچنین بیگانه از من رو مگردانید در مبندیدم به حاشا، میشناسیدم! من همان دریایتان ای رهروان عشق رودهای رو به دریا! می شناسیدم اصل من بودم, بهانه بود و فرعی بود عشق(قیس) و( حسن)لیلا میشناسیدم؟ در کف(فرهاد)تیشه من نهادم، من! من بریدم(بیستون) را می شناسیدم مسخ کرده چهرهام را گرچه این ایام با همین دیوار حتی میشناسیدم من همانم, مهربان سالهای دور رفتهام از یادتان؟ یا میشناسیدم؟
شمع گفت:خودم را فدا کردم تا که او در غربت شب غصه نخورد.
خورشید گفت:همان پروانه که با طلوع من تو را رها کرد!
شمع گفت:یک عاشق برای خوشنودی معشوق خود همه کار می کند و برای کار خودهیچ توقعی از او ندارد زیرا که شادی او را شادی خود می داند
خورشید به تمسخر گفت:آهای عاشق فداکار،حالا اگر قرار باشد که دوباره به وجود آیی،دوست داری که چه چیزی شوی؟ شمع به آسمان نگریست و گفت: شمع...دوست دارم دوباره شمع شوم
خورشید با تعجب گفت:شمع؟؟
شمع گفت:آری شمع...دوست دارم که شمع شوم تا که دوباره در عشقش بسوزم وشب پروانه را سحر کنم،خورشید خشمگین شد و گفت:چیزی بشو مانند من تا که سالها زندگی کنی،نه این که یک شبه نیست و نابود شوی!
شمع لبخندی زد و گفت:من دیشب در کنار پروانه به عیشی رسیدم که تو در این همه سال زندگیت به آن نرسیدی...من این یک شب را به همه زندگی و عظمت و بزرگی تو نمی دهم.
خورشید گفت:تو که دیشب این همه لذت برده ای پس چرا گریه می کنی؟
شمع با چشمانی گریان گفت:من از برای خودم گریه نمی کنم،اشکم از برای پروانه است که فردا شب در آن همه ظلمت و تاریکی شب چه خواهد کرد و گریست و گریست تا که برای همیشه آرامید
----------------------------
هر کجا که هستی ، هرکجا خودت را یافتی ، از هر آنچه که داری لذت ببر ، به تمامی لذت ببر . هر جا که هستی و از هر چه که در دسترس است ، احساس سپاس و نیایش داشته باش
******************************************
آموخته ام... که زندگی دشوار است، اما من از او سخت ترم
. آموخته ام... که کوتاهترین زمانی که من مجبور به کار هستم، بیشترین کارها و وظایف را باید انجام دهم
آموخته ام... که همه می خواهند روی قله کوه زندگی کنند، اما تمام شادی ها و پیشرفتها وقتی رخ می دهد که در حال بالا رفتن از کوه هستیم
آموخته ام...که فرصتها هیچ گاه از بین نمیروند، بلکه شخص دیگری فرصت از دست رفته ما را تصاحب خواهد کرد
.آموخته ام....که هیچ کس در نظر ما کامل نیست تا زمانی که عاشق بشویم
.آموخته ام... که لبخند ارزانترین راهی است که میتوان توسط آن نگاه را وسعت داد
.آموخته ام... که نمیتوانم احساسم را انتخاب کنم، اما می توانم نحوه برخورد با آن را انتخاب کنم
--------------------
زندگی حکمت اوست. زندگی دفتری از خاطره هاست. چند برگی را تو ورق خواهی زد. مابقی را قسمت
-----------------
وقتی تنهاییم دنبال یک دوست می گردیم. وقتی پیدایش می کنیم دنبال عیبهایش می گردیم.وقتی از دستش دادیم دنبال خاطره هاش می گردیم... وباز تنهاییم
----------------------
همیشه گورستانی در قلبت برای خاکسپاری خطای دوستانت بساز
------------------
برای داشتن چیزی که تا به حال نداشتی کسی باش که تا به حال نبودی
-----------------------
هرگاه شادم یاد تو غمگینم می کند. هرگاه غمگینم یاد تو شادم می کند. پس هر دو را دوست دارم چون حکایت از تو می کند.
------------------
غمهایت را بر روی شن بنویس تا باد آن را با خودببرد
شادیهایت را بر روی سنگ بنویس تا برای همیشه باقی بماند
----------------------------
عشق دردسری است که باید برای فراموش کردن آن عشق تازه ای را پیدا کرد
ای کاش گل باغ بهارت بودم.. اندر قفس عشق هزارت بودم.
عاشق ستاره ماهیای
که مثل یک نگین نقرهای
روی دست آب برق میزند
ماهی لباس نقرهای هم عاشق است
عاشق پرنده ی طلاییای
که مثل سکهای
توی مشت آفتاب
برق میزند
آن پرنده را ولی چطور
میشود به ماهیاش رساند!
خطبه ی عروسیِ
این دو عاشق عجیب را چطور
میشود میان ابر و آب خواند!
هیچکس
تاکنون
سفرهای برای عقد ماهی و پرندهای نچیده است
هیچکس پرنده ماهی ای ندیده است.
یک شبی ولی
مطمئنم عشق بال می شود
راهیِ
جادههای روشن خیال میشود
ماهیای
میپرد به سمت آسمان
یک شبی
مطمئنم عشق باله میشود
راه های دور
مثل کاغذی
مچاله میشود
و پرندهای شناکنان
میرود به قعر آبهای بیکران
بعد از آن
روی نقشههای عاشقی
سرزمین تازهای
آفریده میشود
و پرنده ماهیای
بال و پر زنان، شناکنان
هم در آب و هم در آسمان
دیده میشود
در قلبم غوغایی است غوغای عشق تو نگاهت برایم همچون رودخانه ایی است
که هرگز درآن رکودی نیست می خواهم که مرا به حال خود وا مگذاری
و مرا همیشه با خود همراه سازی بگذار تا از احساسات شیرینت لبریز شوم
بگذار تا به وسعت قلب پرمهرت دست یابم